ایمان و زهد

مومن کسی نیست که به فروع دین عمل می کند، بلکه کسی است که پایبند به اصل انتظار و در آرزوی فرج، ظهور و تحقق وعده های الهی باشد. مومن کسی است که در شناخت خدا ساکن و راکد نمانده و به شناخت خدا در دین آبا و اجدادی خود اکتفا نکرده باشد، بلکه رشد و نمو می نماید و حرکت رو به جلو دارد. مومن کسی است که بر علیه دشمنان خدا، یعنی مخالفین مثلث اضطرار، استضعاف و انتظار تلاش می کند (539).
زهد مرتبه عالی ایمان است، مرحله اول اسلام است به معنی تسلیم در برابر توحید، انسانی که اسلام می آورد و عمل می کند، به مرحله ایمان می رسد و مومن می شود، ولی مومن هنوز ممکن است نفاق داشته باشد. زاهد از مومن بالاتر است، یعنی در قید و بند فروع دین نیست. زاهد شعار نمی دهد و تظاهر نمی کند، بلکه عمل می کند (622).
در مرحله ایمان به خدا می توان با خدا مکر و دورویی داشت، چون خدا مکار است و مکر را آموزش می دهد. ولی در مرحله زهد این طور نیست، بلکه در این مرحله عشق به خدا وجود دارد و دیگر حجابی بین خدا و انسان زاهد وجود ندارد (678).
سند: وَ عَلَامَاتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ
کسی که به جایگاه انتظار رسیده و منتظر شده است، مقامی بالاتر از مومن و متدین دارد. منتظر کسی است که هیچ یک از بحث های توحیدی رایج او را سیراب نکرده، بلکه می داند که برای جای دیگری خارج از دنیای غیبت خلق شده است. بنابراین ایمان منتظر به معنی شناخت ظهور، خط انتظار و رجال ظهوری است. چون رجال ظهوری ستارگان آسمان خداشناسی و مانند علامت و نشانه هستند (879).
ایمان به خدا در غیبت محال است، چون شناخت و معرفت خدا وجود ندارد. بنابراین ایمان در غیبت مجازی و ظاهری می باشد (1045).
ملاک در ایمان هرگز عمل به فروع دین نیست، بلکه کسی ایمان آورده است که پای فرمان خدا ایستاده و به خط انتظار ایمان دارد. انسان ها در غیبت مانند مردگانی متحرک هستند که پس از ایمان به خط انتظار، زنده می شوند و زنده شدن آنها با پیوستن به ظهور ممکن است (1147).
ایمان دو ستون دارد که یکی صبر و دیگری مسامحه به معنی گذشت، شل گرفتن و خودداری از لجاجت و سو ظن می باشد (1178).
مومن نه آن است که به فروع دين پايبند است و نه آن که ايمان به خدا دارد، گرچه شريعت اين چنين معرفي مي کند. بلکه مومن کسي است که به معناي اهم و اخص کلمه ايمن است. مومن از تامين و امنيت مي آيد و به معنی کسی که از خدا ايمن است، یعنی به فرج خصوصی رسیده و خداوند حفاظ و عصمتی به او داده که اسما و صفات ایذایی او را در بر نمی گیرد (1446).
مرتبه بعد از تسليم در برابر خداوند منزل ايمان است و مومن به مفهوم بالاتر يعني کسي که براي رسيدن به ذات از خباثت زمان و فريبندگي اسما و صفات امنيت يافته است.
مومن کسي است که قانع نيست به فروع دين، چون فروع دين فقط مرحله آشنايي با خداست. مومن وقتي که با الفباي توحيد آشنا شد، نبايد بماند، چون اگر در آن بماند غرق مي شود. پس بايد تحت عنوان تعالي به سمت ذات حرکت کند. يعني مومن کسی است که می داند از ذات خدا است و فریب اسما و صفات را نمي خورد. چون اسما و صفات مال مبتدي هاست و مومن باید به اصل خود بپيوندد. مومن کسي است که از فريبندگي و القائات و ظواهر اسما و صفات تامين يافت و از مجموعه نيازمندي ها و تعلقات بیرون رفت، پس حساسيتش از آهن گداخته و سفت بيشتر است (1451).
مومن کسي است که از عذاب الهي تامين و از غضب خداوند ايمن يافته است. مومن برای خلاصي از خشم الهی، پرده هاي موجود و حجاب ها را که همان اشتغالات به اسما و صفات است کنار زده است. اين هفتاد هزار مانع وقتي برطرف مي شود که انسان به آنچه که در معرفت رب پيدا کرده است قانع نباشد. مومن چون کوهی راسخ در مسیر انتظار ایستاده و نفوذناپذير است، چون زمان بر او تاثير نمي گذارد و فتنه ها او را در هم نمی شکند (1452).

مومن کسی نیست که به فروع دین عمل می کند، بلکه کسی است که پایبند به اصل انتظار و در آرزوی فرج، ظهور و تحقق وعده های الهی باشد. مومن کسی است که در شناخت خدا ساکن و راکد نمانده و به شناخت خدا در دین آبا و اجدادی خود اکتفا نکرده باشد، بلکه رشد و نمو می نماید و حرکت رو به جلو دارد. مومن کسی است که بر علیه دشمنان خدا، یعنی مخالفین مثلث اضطرار، استضعاف و انتظار تلاش می کند (539).
زهد مرتبه عالی ایمان است، مرحله اول اسلام است به معنی تسلیم در برابر توحید، انسانی که اسلام می آورد و عمل می کند، به مرحله ایمان می رسد و مومن می شود، ولی مومن هنوز ممکن است نفاق داشته باشد. زاهد از مومن بالاتر است، یعنی در قید و بند فروع دین نیست. زاهد شعار نمی دهد و تظاهر نمی کند، بلکه عمل می کند (622).
در مرحله ایمان به خدا می توان با خدا مکر و دورویی داشت، چون خدا مکار است و مکر را آموزش می دهد. ولی در مرحله زهد این طور نیست، بلکه در این مرحله عشق به خدا وجود دارد و دیگر حجابی بین خدا و انسان زاهد وجود ندارد (678).
سند: وَ عَلَامَاتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ
کسی که به جایگاه انتظار رسیده و منتظر شده است، مقامی بالاتر از مومن و متدین دارد. منتظر کسی است که هیچ یک از بحث های توحیدی رایج او را سیراب نکرده، بلکه می داند که برای جای دیگری خارج از دنیای غیبت خلق شده است. بنابراین ایمان منتظر به معنی شناخت ظهور، خط انتظار و رجال ظهوری است. چون رجال ظهوری ستارگان آسمان خداشناسی و مانند علامت و نشانه هستند (879).
ایمان به خدا در غیبت محال است، چون شناخت و معرفت خدا وجود ندارد. بنابراین ایمان در غیبت مجازی و ظاهری می باشد (1045).
ملاک در ایمان هرگز عمل به فروع دین نیست، بلکه کسی ایمان آورده است که پای فرمان خدا ایستاده و به خط انتظار ایمان دارد. انسان ها در غیبت مانند مردگانی متحرک هستند که پس از ایمان به خط انتظار، زنده می شوند و زنده شدن آنها با پیوستن به ظهور ممکن است (1147).
ایمان دو ستون دارد که یکی صبر و دیگری مسامحه به معنی گذشت، شل گرفتن و خودداری از لجاجت و سو ظن می باشد (1178).
مومن نه آن است که به فروع دين پايبند است و نه آن که ايمان به خدا دارد، گرچه شريعت اين چنين معرفي مي کند. بلکه مومن کسي است که به معناي اهم و اخص کلمه ايمن است. مومن از تامين و امنيت مي آيد و به معنی کسی که از خدا ايمن است، یعنی به فرج خصوصی رسیده و خداوند حفاظ و عصمتی به او داده که اسما و صفات ایذایی او را در بر نمی گیرد (1446).
مرتبه بعد از تسليم در برابر خداوند منزل ايمان است و مومن به مفهوم بالاتر يعني کسي که براي رسيدن به ذات از خباثت زمان و فريبندگي اسما و صفات امنيت يافته است.
مومن کسي است که قانع نيست به فروع دين، چون فروع دين فقط مرحله آشنايي با خداست. مومن وقتي که با الفباي توحيد آشنا شد، نبايد بماند، چون اگر در آن بماند غرق مي شود. پس بايد تحت عنوان تعالي به سمت ذات حرکت کند. يعني مومن کسی است که می داند از ذات خدا است و فریب اسما و صفات را نمي خورد. چون اسما و صفات مال مبتدي هاست و مومن باید به اصل خود بپيوندد. مومن کسي است که از فريبندگي و القائات و ظواهر اسما و صفات تامين يافت و از مجموعه نيازمندي ها و تعلقات بیرون رفت، پس حساسيتش از آهن گداخته و سفت بيشتر است (1451).
مومن کسي است که از عذاب الهي تامين و از غضب خداوند ايمن يافته است. مومن برای خلاصي از خشم الهی، پرده هاي موجود و حجاب ها را که همان اشتغالات به اسما و صفات است کنار زده است. اين هفتاد هزار مانع وقتي برطرف مي شود که انسان به آنچه که در معرفت رب پيدا کرده است قانع نباشد. مومن چون کوهی راسخ در مسیر انتظار ایستاده و نفوذناپذير است، چون زمان بر او تاثير نمي گذارد و فتنه ها او را در هم نمی شکند (1452).