تعریف

انسان در مسیر شناخت خدا، ابتدا باید خود را بشناسد و برای شناخت خود لازم است بداند که از کجا آمده است، محیط زیست او کجاست و سرنوشت او چه می باشد. محیط زیست انسان در این دنیا غیبت نام دارد. غیبت به مفهوم این است که خداوند برای انسان غایب است و انسان خدای خود را نمی شناسد و به او نزدیک نیست.

مفهوم غیبت

غيبت، غيبي از غيب هاي خداست. خدا غيب است، يعني خدا حاضر و ديدني نيست و غیبت با حاضربودن او منافات دارد. غيب خلاف حضور است. عالَم محضر خداست و خدا هميشه و همه جا حضور دارد و بر همه چيز، محيط و مُشرِف است. معناي ديگر غيب، آن است که خدایي كه انسان بايد بشناسد و حق او را به جا آورد، به دلیل غيبت نمي شناسد و حق او را به جا نمي آورد (157).
در غیبت زمين مرده و از هر لحاظ خاصيت خود را از انسان ها دريغ داشته است. غیبت آرامش و سكون را از بشر گرفته است كه هر لحظه بلاهای طبیعی مانند زلزله، آتشفشان، طوفان، گردباد، خشکسالي، سيل، سونامي و ...، در مجموعه كره زمين روی می دهد و از طرفی محصولات زمين نفرين شده است، بركت ندارد و فاسد و خراب می باشد (155).
به دلیل فقدان عدالت در زمان غيبت، مرگ تدریجی زمین را فرا گرفته، يعني برکات ظاهري و باطني از زمين گرفته شده است (184).
دنیای غیبت، بازار زیان و ضرر است، هم برد و پیروزی آن شر است و هم باخت و شکست آن با ضرر همراه است (443).
زمان غيبت شامل غايب بودن امنيت و عافيت و سلامتي براي همه چيز است و حتی داروهای شفابخش هم بی اثر می باشد و یا اگر دردی را خوب کند، آسیب به بخشی دیگر از بدن می زند (451). همه نوشيدني ها و خوردني هاي غيبت دچار آلودگی های مادی و معنوی است و بيماري زا و مصيبت آور می باشد (835).
فرهنگ غیبت ایجاب می کند که ظلم، تبعیض و آزار و اذیت فراگیر باشد (184).غيبت به معناي فقدان و غايب بودن انسانيت، وجدان، حقيقت و واقعيت است. بشر در غیبت امنيت ندارد و تا غيبت هست هر گونه حادثه تلخ و تند و تيزي، امکان پذير می باشد. بستر غیبت آماده براي جنايات است و تاريخ غيبت جاني بالفطره و بالقوه است که در يک موقعيتي بالفعل می گردد. ساختار غيبت ايجاد مي کند که تجاوز باشد، رنگ فضاي غيبت رنگ سياهي است. يعني بشريت تا هنگامي که غيبت است، مظلوم، مجروح، محکوم و مطرود است (466) .
عزت در غيبت همانا ذلت است. در اين دنياي غيبت زده، هيچ کس عزيز نيست، اگر هم روي عزت خودش مانور مي دهد، يا يک ذلتي را پوشانده و پنهان کرده و يا يک ذلتي در بطن و متن تقديراتش، از همان هنگامی که لباس عزت را پوشيده، مثل يک دمل چرکین و غده بدخيم سرطاني به وجود آمده است و اين ذلت آن قدر رشد مي کند تا او را سرنگون کند (915).
یکی از نام های غیبت زمان الکلب است که به معنی زمان سگ ها می باشد که به وجه منفی سگ ها یعنی بیماری هاری و پاچه گرفتن بر می گردد که در واقع تجسم توحش غیبت است (496).

غیبت و خلقت انسان

انسان مصنوع و دست پرورده خداست که به عنوان بهترین صنعتی که خدا آفریده است، معرفی می شود. ولی این مصنوع در دنیای غیبت رها شده و فراموش شده است (81).

خداوند گفته است که انسان را به بهترين شکل و در زيباترين قوام آفريد، ولی مشاهده می شود که همه مردم ناقص آفريده شده اند، چون سلامتی و عقل کامل ندارند و جسمشان دچار بیماری و آسیب می گردد. علت این است که اگر چه خدا انسان را در وجه خوب و احسن آفریده، ولي از زمانی که انسان وارد ظرف غيبت شده، ناقص گردیده است. يعني كار غيبت اين است كه خوب را بد و زیبا را بدريخت و کارآمد را به ناكارآمد تبديل كند (550). يکي از علل گرفتاری انسان در غيبت، نقص در خلقت او می باشد. خلقت انسان مصنوعي و کاذب است و درست و کارآمد نيست. مثلا چهار محور و مجاري تنفسي هوا، آب، غذا و تکلم انسان به وسيله راه باريک گلوي او اجرا و ايفاي نقش مي شود که اين وضعیت خلاف احتياط است (636). در خلقت اوليه انسان که ژن و بنيان آن احسن بود، همه نیازهای بشر برآورده شده و خدا پاسخ به همه نیازها را در وجود انسان تعبيه کرده بود. ولی اکنون خلائي وجود دارد که اين نقصان و کمبود به دلیل وخامت اوضاع غيبت است (819).

انسان در غيبت به قهقرا رفته است و وحشي شده است. نيمی از خلقت بشر حيوانيت و نيم ديگرش الاهيت است و اين نيمه حيوانيت بشر در غيبت کامل گردیده و انسان تبدیل به حيوان مطلق شده و اساسا همه وجود او را شرارت، خباثت، لئامت و کثافت فرا گرفته است (898).

سرزمین هبوط

خداوند وکالت انسان را به خودش سپرده و او را از حوزه ولایی خود بیرون کرده و از توکل به آفریدگار خود منع ساخته و مورد بغض قرار داده است. یعنی از آنجا که خدا از مخلوق خود ناراحت است و او را دوست ندارد، پس او را به دور مي اندازد و به او اعتنا نمی کند. بنابراین از زماني که غيبت شکل گرفت، یعنی همان زماني که آدم از بهشت اخراج شد، انسان ها مورد بعض خدا هستند و خدا نسبت به بشر بغض و غضب دارد که آن را می توان به چشم مشاهده کرد. انسان ها مدام به خدا تکيه کرده اند و او آنها را حتی دوستان و اولیا و سردمداران حوزه توحید را از خود دور کرد (784). نخستين خانه اي که در عالَم بنا گشت منزلگاه گريه بود و اين يعني شادي در دنياي غيبت زده جايگاهي ندارد. آنجا محلی بود که آدم را هبوط دادند و از بهشت به آنجا راندند (796).

زندگی انسان در غیبت

انسان در غیبت بیچاره است، یکی از نشانه های فلاکت انسان این است که تاریخ مرگ خود را نمی داند و اساسا نمی تواند برنامه ریزی و محاسبات درستی برای زندگی خود داشته باشد. از این گذشته گرفتاری ها و بدبختی های او پوشیده است و قابل پیش بینی و محاسبه نیست. علاوه بر این هر بدبختی که بر سر او می آید تا آخر عمر او ماندگار می شود. پشه ای ناچیز یا جرعه ای آب می تواند موجب رنجش یا حتی مرگ او شود و حتی عرق بدن او موجب تعفن و بوی نامطبوع می گردد (636).
دنیا به حدی بی ارزش است که ماموران الهی مترصد هستند تا عمر انسان به پایان رسیده و او را از این دنیا ببرند (625). شب و روز در واقع دشمنان انسان هستند و به سرعت عمر انسان را مي کاوند و کم مي کنند. يعني هر روز و شبی که می گذرد، انسان پیرتر از ديروز می شود و بخشی از سلامتی و فرصت های خود را از دست می دهد تا به تدریج به نابودی مطلق می رسد. بنابراین روزگار همان خداست و شب و روز نيز تحت اراده خدا هستند. در حقيقت وقتي انسان به دنيا آمد، وارد عدم گردید، چون اینجا وجود نیست و هر چه هست عدم و نابودی است (686).
غيبت، همه تلاش ها را خنثي مي کند و آدمي را به عجز درمي آورد و همه انسان ها ناکام زندگي مي کنند و ناکام مي ميرند (637). سايه دنياي غيبت، ناپايدار است و یا هیچ ندارد و یا هر چه نصیب انسان می شود، به سرعت از بین می رود (692). اهالی غیبت فقیر و ندار هستند، ولی این فقر فقط در بعد بی پولی نیست، بلکه در احساس، اعصاب، افکار، اخلاق، اعمال و همه چيز انسان می باشد (807).
غربت درد اصلی غیبت است. منشا تمام مشکلات انسان به تنهایی و بی کسی بر می گردد. مثلا انسان بیمار با درمان غریبه است یا فقر به دلیل غریبه بودن انسان در محل سکونت خود است (658).
تفکر در سرنوشت گذشتگان و زندگی آنها که نابود شده و تمدن های پیشین که از بین رفته است، انسان را به این حقیقت می رساند که عذاب دردناک غیبت در انتظار او نیز می باشد و ماحصل عمر خود را برای دیگری برجای خواهد گذاشت. به این ترتیب بیهودگی و بی ارزش بودن غیبت برای او آشکار می گردد (223).
انسانی که مي داند دنيا هيچ و پوچ است و مي داند در غيبت سلامتي، امنيت، عاقبت به خيري، اجابت دعا، راحتي، اقتصاد سالم و تجارت راحت نيست، ولی باز مجدداً به دنبال دنيا است، ناراحتي او ادامه پيدا مي کند فشارهاي دروني و عصبي او طولاني مي شود و عطش او زياد مي گردد (514).

غیبت، سرزمین مرگ

غیبت قبرستان است و انسان باید غرور و محوریت نفس را گنار بگذارد و خود را فریب ندهد (633).
زندگي مادي غيبت، چه براي مستضعفين و مضطرين که احساس مرگ مي کنند و چه براي افراد مرفه و به ظاهر خوشبخت که احساس مرگ نمي کنند، مرگ تدريجي است. پس با زندگی این عالم مرگ همراه است، ولی انسان ها متوجه نمی شوند (915). زندگی در غیبت در واقع مرگ تدریجی است، چون انسان در غیبت زیر سایه مرگ زندگی می کند و انسان ها مقرر است که از این جهان بروند (806).
وقتي انسانی در حال احتضار باشد، به ظاهر هذيان مي گويد. ولی در واقع با معادلاتي حرف مي زند که سایر انسان ها آن را نمي فهمند، چون اسیر غیبت هستند. انسان محتضر دارد با مرگ از اسارت آزاد می شود و چيزي را مي بيند که دیگران نمي بينند و چون نمي بينند، مي گویند او ديوانه شده است. لذا به آن حالت سکرات مي گويند به معنی کسي که نمي فهمد چه مي گويد و مست شده است (915).

غیبت سرزمین دشمنی و نیرنگ

غیبت سرزمین دشمنی و نبود دوستی، رفاقت، عشق و محبت است و انسان ها در دشمنی با هم می کوشند (610). اصل، خاصیت و تاثیرگذاری غیبت بر گناه می باشد (90). انسان در غیبت نمی تواند به سادگی کسی را پیدا کند که به او اعتماد نماید و اسرار خود را با او بازگو کند، یعنی کسی که به انسان خیانت نکند (557). غیبت دَهْرٍعَنُود است به معنی روزگار دشمنی است و انسان به عنوان موجود بیچاره ای که درست و پا بسته به غیبت آمده است، دشمنی در وجودش ایجاب می کند و خواص زشت این روزگار بر او می تابد که او را با خودش هم دشمن می نماید (623).
انسان نباید به زندگی غیبت دل ببندد، در حالی که غیبت انسان را می فریبد و سرابی نشان انسان می دهد. بنای غیبت به کلاهبرداری و نیرنگ است و باید از کسی که زمان حال و تاریخ گذشته را می بیند و باز هم دل می بندد شگفت زده شد (896). در دوران غیبت که خیانت، قساوت و ظلم نسبت به بشر و همنوع زیاد می شود، خدا برکات خود را از همه چیز مانند اقتصاد، عمر، حتی ازدواج، عبادت، معنویات و غیره برمی دارد، به طوری که آب و هوا هم آلوده شده است (259).
متولدین غیبت آغشته به شر هستند و درون و بیرون آنها از شر اشباع شده است (708). اصولا خود انسان ها بخشی از غیبت هستند و تقویم غیبت را رقم می زنند (616). اگر انسان ها بدانند که خمیرمایه و ساختار خلق از محیط زیست و زمان و مکان که غیبت است گرفته تا سایر انسان ها باطل و خراب است، سطح توقع خود را پایین می آورند. مثلا وقتی خدا در غیبت محبت را قرار نداده است، نمی توان از سایر انسان ها توقع محبت داشت. پس باید انسان سطح توقع و خواسته های خود را در حد شناسنامه غیبت پایین آورد (652).

غیبت دارالغرور

غیبت سرزمین غرور است (16). دارالغرور یکی از اسامی دنیا است، یعنی انسان در این دنیا هر چه که دارد به آن مغرور می شود. دارالغرور همه انسان ها حتی رجال ظهوری و آنهایی که نزد خدا مرتبه بالا دارند را به اسارت می کشاند (38).
دارالغرور و دارالحسره از اسامی دنیا است که انسان ها به آن سقوط کرده اند. خداوند از روزی که آدم را خلق کرد، نخواست که در بهشت بماند و او را به دارالغرور فرستاد. در روز غدیر هم که حق به مردم عرضه گردید، ولی مردم آن را پس زدند، این خدا بود که نخواست انسان نجات پیدا کند و این نخواستن ها تا انتهای غیبت ادامه خواهد داشت. مکر خدا این است که انسان در جهل بماند و نتواند رابطه خود را با خدا اصلاح کند (51).
آنچه که در غيبت وجود دارد اعم از ثروت، سلامتي، عيش، همگي همراه با نکبت است و اين ظرف زماني غيبت نمي گذارد به هیچ انسانی خوش بگذرد. بنابراین انسان نباید مغرور شود، چرا که فرآورده های دنیا دوام، بقا و اصالت ندارد و آنچه که در دنیا از خوبی ها و خوشی ها به او می رسد، ناپایدار می باشد (244).
سند: و ما الحيوه الدنيا الا دارالغرور
غيبت، به معنی غايب بودن چشم باز و گوش شنوا و قلب سليم و دل نرم است و اهالي غيبت اغلب قسي القلب هستند. غيبت سرزمين بدي ها و شرارت ها است که انسان ها در آن به دنيا آمده اند و زيست دارند و مي ميرند. غيبت نمي گذارد چشم و گوش باز شود. خميرمايه  غیبت اين است که حجاب و مانعي از غرور بين انسان ها و مواعظ، پنديات و نصايح يعني راه هدایت وجود دارد. اين غرور به دلیل این كه مادر انسان ها يعني زمين و دنيا، مولد غرور است. در اين دنيا همه مغرور هستند و هر کس به طور نسبی گرفتار غرور است (469).
انسانی که در دارالغرور دچار مشکلات فراوان می شود، نباید هرگز اسیر ظواهر دنیا گردد، بلکه باید به سمت خانه همیشگی و ظهور نظر کند. در واقع ضد ارزش هایی که ممکن است تبدیل به ارزش شده باشد، از نظر او می افتد و از خدا تقاضای مرگ و رفتن از دارالغرور می کنند (38).

غیبت: دارالفتنه غیبت مولد فتنه است و مادر تمام بدبختي ها می باشد که انسان باید از غیبت به خدا پناه ببرد (628). انسان ها در غيبت، بين عذاب فتنه و حيرت واقع شدند. فتنه یعنی آشفتگي‌، بدبياري، بيچارگي و بازي هاي شوم و تند و تلخ و تيز روزگار و حيرت به معنی دست هاي بسته، تجربه هاي به بن بست رسيده و عدم کارآيي عقل می باشد (159). ویژگی غيبت آن است که انسان چه دارا باشد و چه ندار، گرفتار خواهد بود. چون خدا طوری ظرف غيبت و دنياي غيبت را تنظيم کرده که همه انسان ها با هر درجه ای، دچار فتنه ها و بدبختي ها مي شوند (756).
فتنه در زمان غیبت می جوشد و به حدی زیاد می شود که انسان ها خدا را نمی توانند بشناسند و عبادت کنند. یعنی فتنه در توحید و خداپرستی رشد می کند و بازیگری در ادیان و مذاهب باعث می شود که انسان دچار اشتباه شود و خدا را هم نپذیرد (761).

غیبت و ظهور

غیبت از اسرار خداست و علت وجود غیبت پس از پایان آن و در ظهور کشف می شود. ظهور به معناي باز و حل شدن همه معماها است و غيبت شامل پوشيده و پنهان و اسرارآميز بودن همه معاني و مفاهيم زندگي می باشد (157).
خداوند دنيا را براي ماندن و اقامت خلق نکرده است، بلکه دنیای غیبت به صورت مجازي آفريده و حقيقي نيست و غيرواقعي است. غيرواقعي بودن دنياي مجازي به این معنی است که همه چيز آن، اعم از كار، ازدواج، دين، اقتصاد، اعتقاد، توالد، تناسل، توارث و ... بايد مجازي و غيرحقيقي باشد. پس انسان باید به دنبال ظهور باشد و با دعا يا خودسازي تلاش کند که از اين دنياي ميانه مجازي و غيرواقعي دور شده و به ظهور برسد تا نجات یابد (74).
هر چند در دنياي غيبت هواي نفس بر هدايت چيره است و اثري از هدايت نيست، ولی در دنياي ظهور برعکس دنياي غيبت، هدايت بر هواي نفس، برتري، سيطره و حاکميت دارد (75). از آنجا که زندگی در غیبت مرگ تدریجی است، حیات واقعی فقط در ظهور است که در آنجا مرگی وجود ندارد (806).
اصل عيش و نوش زندگي در امنيت می باشد، ولی امنيت در ظهور است و در غيبت وجود ندارد (691).
دنیای غیبت مورد خشم و غضب خدا قرار گرفته است، خدا دنيا را خلق کرد و سپس از آن روي برگرداند. چون دنياي غيبت رقيب ظهور است، پس خدا به اهالی دنیا نگاه نمی کند و پاسخ آنها را نمی دهد. این که عده ای اندک در غیبت به ظاهر خوش هستند، نوعی از مکر خدا برای اکثریت قاطع است که در بدبختی به سر می برند (709). وعده هایی که خدا برای پیروزی به مستضعفین داده است، در غیبت محقق نمی شود (719).

خط انتظار در غیبت

در غیبت هرج و مرج و فتنه زیاد می شود که فتنه به معنی بازی گرفتن و دست انداختن منتظر و نابود کردن مستضعف و کسانی است که از زر و زور و تزویر دستشان خالی می باشد (168). پیروان خط انتظار در غیبت همواره محزون، دردمند و گرفتار هستند و شادی برای آنها معنا ندارد، مگر این که به ظهور برسند. غم و غصه منتظر به دلیل وفور ظلم و ستم و ازدیاد حق کشی و تبعیض است (167). با این حال اگر انسانی در زمان غيبت ایمان خود را به خدا و خط انتظار حفظ کرده و نديده خدا را خریدار باشد، ارزش بالایی دارد (160).
از آنجا که غيبت دارالاسرار است و همه چيز در آن پنهان مي باشد، لذا انسان منتظر باید رازدار اعمال خود باشد و اخبارش را به مردم منتقل نکند و اعتقادات خود را با تقیه پنهان کند (943). یعنی انسانی که از خط انتظار پیروی می کند، باید در زمان غیبت که حکومت های جهان در دست فاسقین و بدکاران است، تقیه کند. تقیه نه به معنای دورو بودن، بلکه به معنی پنهان کردن حقیقت و صورت ظاهر می باشد. یعنی یک منتظر باید آنچه را که در دل دارد پنهان کند و روش و منشی داشته باشد که بتواند سختی های زندگی با مردم را تحمل نماید (169). انسان باید در مورد ناگفته های هستی که خدا به بشر نرسانده یعنی حقایقی که در برزخ غیبت گیر کرده است، سکوت کند و در غیبت به دنبال مفاهیمی نباشد که با اساس غیبت ناسازگار است (551).
انسانی که در خط انتظار حرکت می کند و به دنبال حقایق توحیدی است، با دیگر همراهان در این مسیر احساس برادری و خویشاوندی دارد (561). انسان باید از خدا بخواهد که واقعیت های زندگی و غیبت را آن طور که هست به او نشان دهد و نه ظاهر آن را! هرچند اکثریت قاطع انسان ها به دنبال ظاهر هستند (545).
هر چند که انسان برای رفع نیازهای خود و به واسطه جبر الهی، مجبور است که از دنیا بهره مند گردد، ولی باید سعی کند از دنیا فاصله بگیرد و به آن پشت کند (69).

اسما و صفات در غیبت

يکي از ابعاد منفي غيبت اين است که اسماء و صفات کارآمد خدا که حلال مشکلات و پاسخگوي نيازهاي بشر مي باشد، غيب است و به انسان ها نمي رسد. يعني آن اسماء و صفاتي كه بايد طبق وظايف ربوبي عمل نمايد و به انسان ها حيات و زندگي دهد و آنها را حمايت و تقويت و تربيت كند، غيب است. بنابراین چون خدا رب و پروردگار انسان ها است، انسان ها در غیبت از محافظت و ارشاد و عنایت الهی محروم هستند (157).
ظرف زمانی غیبت به گونه ای است که هر چه خوبی در آن می ریزی، نابود شده و مولد بدی می شود. در غیبت نام خدا به کژی و تمسخر برده می شود و یاد، سنت، سیره، تمدن، تفکر و فرهنگ الهی مورد اهانت قرار می گیرد. در غیبت، اسما و صفات نوازشگر الهی مانند عدل به انسان ها نمی رسد (185). یعنی هرچند خدا عادل است و در عدالت خدا شکي نيست، اما حجاب غيبت باعث شده که عدل خدا به ما نرسد، همان طور که لطف، رحمت، کرم و صادق الوعد بودن او به ما نمي رسد. يعني همه چيز خدا خوب است ولي به ما نمي رسد. ما مي سوزيم و آن چيزي که مانع رسيدن خوبي ها شده، حجاب غيبت است (128).
خداوند فضل خود را به همه خلایق داده است، ولی آنچه که در غیبت دیده می شود، انسان ها از فضائل و کرامات خدا محروم هستند و فقط در ظهور امکان بهره مند شدن انسان از فضل الهی وجود دارد. بنابراین محرومیت انسان موجب می گردد که رقیب خدا یعنی شیطان البته آن هم به اراده خدا خودنمایی کند و انسان آلوده غیبت شود (70). از آنجا که انسان ها در گرفتاري ها به دنبال آفریدگار خود مي گردند، خداوند وعده داده که او همين جا در کنار انسان هاست و ناله های آنها را شنیده و پاسخ می دهد. ولی به دلیل زندگی در غیبت این وعده ها تحقق نمی یابد (905).
البته حجاب هایی که در غیبت بین انسان و خدا را فرا گرفته است، به دلیل اعمال خود انسان هاست، یعنی مشکل در سمت مخلوق می باشد و از خالق نیست (638).

خیر و شر در غیبت

یکی از اسامی غیبت، شرالازمنه است، یعنی در غیبت خیر وجود ندارد. پس انسان باید از نبود خير فطري و وجداني و ابتدايي به خدا شکایت برد. تشعشات اين خير در اقتصاد، اجتماع، اعتبار، اخلاق و ساختارهاي زيربنايي براي تنفس آرام و راحت و آزاد است که همه آنها تحت تاثیر غیبت نابود می شود (725).
حال و هواي غيبت، نفوس را از همکاري هاي ريشه اي با خوبي ها باز مي دارد. ژن انسان و آفريدگارش خوب است و اراده صانع به آوردن او نيز خوب بوده است. ولی علت این که انسان از فضايل و خوبي ها مي گريزد، این است که زاییده حال و هواي غيبت هستند و قوانين غيبت نمي گذارد انسان ها به سمت خوب و خوبي بروند و نمي گذارد که اسماء و صفات مهربانانه خدا در وجود انسان ها و در جامعه فعال شود. خاصيت فيزيکي سرزمين غيبت الشَّرُّ كَائِنٌ است که اجازه مي دهد شر رشد کند و ميدان پيدا کند و جولان بدهد. بنابر اين انسانی که فهمیده است همه چیز غیبت دروغ می باشد و می داند که از اصل خود یعنی خدای خود دور شده است، مجبور است که با خود مبارزه کند و خود را به سمت کشتي نجات بکشاند (923).
سند: إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَه بِالسُّوءِ
طبع انسان که شامل احساس، اعصاب، اخلاق، افکار، اعمال اوست، او را به سمت رذايل مي کشد. در زندگی روزانه انسان، غیبت بر ظهور می چربد، چون غیبت نقد است و ظهور نسیه و هر چقدر در وصف ظهور و نحسی غیبت گفته شود، در نهایت غیبت برای امروز است و ظهور برای فرداست! پس غیبت برنده است (923).
مرحله ابتداي عقلانيت اين است که انسان خير و شر را بشناسد و آنها را از یکديگر تفکيک کند. در خط انتظار، عاقل کسی است که از بين دو شر، آن که قابل تحمل تر است و اساس زندگی را به هم نمی ریزد، انتخاب کند. شر اولی این که انسان در غیبت متولد شده است که شرالازمنه می باشد و شر دومی همان اعمال روزانه ای است که متولد این زمان شرارت بار باید مرتکب شود. اقتضای غیبت این است که انسان نمی تواند کار خیر کند، بلکه کار شر می کند، چون انسان از اسما و صفات دور می باشد (925).

عبادت در غیبت

در زمان غیبت هر نوع عبادت به صورت جماعت معنا ندارد و عبادت باید پنهانی باشد (160). قاعده توحیدی این است که اگر انسان به خدا رو کند، خدا هم باید به انسان رو کند، ولی به دلیل غیبت این قاعده پاسخ نمی دهد (710).
انسان در غیبت دچار دردهای فراوانی است، عذاب پس از ایمان آوردن، دور شدن از خدا پس از عشق به او، محرومیت پس از امید به خدا بستن و توکل بر او، شکست پس از بالا رفتن و... علت آن است که انسان بدبخت و شقی آفریده شده است و میراث دار عذاب و اذیت است (707).

غیبت و رجال ظهوری

خباثت غیبت به حدی است که حتی رجال ظهوری هم اسیر آن می شوند (16).
یکی از عذاب های اصلی غیبت، در دسترس نبودن رجال ظهوری می باشد که مردم راه نجات و هدایت را پیدا نمی کنند (213). حتی رجال ظهوری هم از شرارت غیبت می نالیدند و علیرغم رسیدن به مقام تسلیم و رضا، به دلیل گرفتار بودن به شر، آن را بیان می کردند (262). خباثت و پستی زمان غیبت موجب شده که بهترین برگزیدگان خلق کشته شوند، آنها عمر طبیعی نداشتند و نتوانستند به پیری برسند (293). رجال ظهوری نيز مانند سایر انسان ها در آتش عظيم غيبت مي سوزند و مي نالند، در حالی که آنها مسئوليت نجات حريق انسان ها را بر عهده دارند و بايد مستضعفين و محرومين و مضطرين را نجات دهند، ولی نمی توانند (720). رجال ظهوری هم همواره از غیبت شکایت داشتند و از ناامنی های روحی، جسمی، فکری، اجتماعی، اعتقادی و ... می نالیدند (629).
خواسته های شخصی پیامبران هم نشان می دهد که آنها هم از قدرت هایی که خدا به ایشان داده بود، حق استفاده نداشتند و تسلیم اراده الهی بودند. تاریخ خباثت غیبت را نشان می دهد که برگزیدگان خدا همگی گرفتار، گرسنه و فقیر بوده اند (771). غیبت بزرگان و برگزیدگان خدا را خوار و بدها را بلند می کند (772). دوستان خدا در غیبت همواره مستضعف، اندک، گرفتار و محروم بوده اند (362). رجال ظهوری هم که معلم و مروج اسما و صفات و تجلی گاه خدا بودند، در جستجوی رحمت خدا و فرج قریب بودند که در سرزمین غیبت گم شده است (865).
پیامبر که فرستاده و وابسته خداست و مقام ممتازی دارد و در واقع حجت و خلیفه خدا و پیشوای جامعه می باشد، می گوید که نمی داند خدا با او چه خواهد کرد. یعنی غیبت که اصل غیبت است، آنچنان حجاب گسترده ای برپا کرده که پیامبر هم با همه عظمتش متحیر مانده است. علم رجال ظهوری هم عَرَضی است و فقط علم خدا ذاتی می باشد و تنها در صورتی که خدا اراده کند، آنها خواهند دانست (878).
تکیه گاه پیشوای ظهوری بر خلایق نیست. چرا که مي داند غيبت تکيه گاه نيست و ميز و صندلي و تاج و تختش هم قابل اعتماد نيست و فرمانروايي غيبت نيز ممدوح و منظور خدا نيست و می داند که غیبت جایگاه عیش نیست (744).
تاثيرگذاري غيبت، بر اعصاب انبيا حتی آنها که همه وجودشان دوستی، عشق و محبت بود، باعث می شد که مواضع تندی اتخاذ کنند و آزاردهندگان را مورد نفرین قرار دهند (856).

عاشورا

سند: کُلُّ يَوْمٍ عَاشُورَاء وَ کُلُّ اَرضٍ کَرْبُبَلا و کُلُّ شَهْرٍ مُحَرَّمٌ
تا غيبت هست، عاشوراها به تکرر مي آيد و تا غيبت است همه سرزمين ها محل بارش کرب و بلاست و تا ظهور نشود هميشه سياه، اشک، آه، ناله و درد است (496).
بزرگ ترين کلاس آموزش غيبت شناسي در کربلاست که آلبوم مجموعه نکبت ها، خفت ها، کثافت ها و ستم هايي که در غيبت، دامن بشريت را گرفته است . آرشيو تمام فجايع در کربلاست و کربلا محلی است براي اين که انسان محيط زيست خودت را بشناسد. برای کسی که ظهور را دست کم گرفته و خط انتظار را رها کرده و به غيبت چسبيده است، توجه به کربلا به عنوان سرزميني که غيبت در آن تعريف مي شود و خباثت و جنايت سرزمين غيبت در آن متجلی است، توصیه می شود که باید با دید تربيتي به آن نگاه شود. پس کربلا، دانشگاه غيبت و ظهور است. اگر انسان غيبت را شناخت، ظهور را مي فهمد (884).

دین غیبت

غیبت یعنی مجموعه تاریکی ها و ظلمت ها که در آن انسان نمی تواند خود را و خدای خود را بشناسد (51). در دنياي غيبت هواي نفس چیرگی و غلبه دارد و نفس و هوي پرستي بر هدايت چيره است. يعني اثري از هدايت نيست و باب هدايت الهي بسته است (75).
سند: الدُنياءُ مَزرِعَه الَشرِّ و اَلدُّنيَا سُوقُ الخُسْرانِ
دنیا بازار زیان و ضرر است، هم برد و پیروزی آن شر است و هم باخت و شکست آن با ضرر همراه است. انبياء آمدند و همه آنها صادق بودند و نیت خیر داشتند، ولي دين و شريعت و آيين و کتاب و سنت و سيره آنها که وارد ظرف شر یعنی غیبت شد، همانند اسلام کم کم کارآيي خود را از دست داد. در غیبت اين اسماء و صفات خداست که جواب نمي دهد و اين استخاره و توسل و تفويض امر و توکل و وعده هاي قرآن است که هيچ کدام به بارنمي نشيند. چرا که دنیا پايگاه شر است (443).
اگر چه رجال ظهوری خودشان رحمانی بودند و هدف آنها مقدس بود و مامور خدا بودند، ولی چون دین را با تقیه آغاز کردند، شیاطین و بدکاران نیز به صفوف آنها نفوذ کردند و حتی وارد حریم خانواده آنها شدند که در نهایت حرکت آنها را ناکام گذاشت و دینی که برای آن زحمت کشیده بودند، ناکارآمد گردید. ولی در ظهور حکومت خدا حاکم خواهد شد. تقيه، عقب نشستن، مصلحت، پذيرش منافق و مخالف به عنوان اصحاب خاص و کوتاه آمدن و نان به نرخ روز خوردن در حکومت خدا در ظهور وجود نخواهد داشت (417).
انسان ساکن در غیبت همانند مرده ای در قبر است، چرا که صدای او به خدا نمی رسد و مورد بی اعتنایی آفریدگار خود قرار دارد. چون غیبت مانند حجابی است که بین انسان و خدا را گرفته و توحید و خداشناسی واقعی فقط در ظهور می باشد (615).
سند: السَّعيدُ سَعِيدَ في بَطنِ اُمِّهِ وَ الشَّقِيُ شَقِيَ في بَطنِ اُمِّهِ
در غیبت، بدبختی و بیچارگی، نابودی و اضطرار بر انسان ها غلبه کرده و باعث شده که انسان ها گمراه شوند. دین و کتاب ندارند، خدای خود را نمی شناسند و همه چیز غیبت مجازی، غیر واقعی و ظاهری است. خدا اراده کرد که اسما و صفات نوازشگر او که باید به انسان ها می رسید، تعطیل گردد و در نتیجه همه انسان ها گمراه شوند. گام اول در هدایت انسان این است که خدا دست او را بگیرد و آوارهای بیچارگی و درماندگی را از روی او که در غیبت دفن شده است، بردارد (773).
در متون دین غیبت گفته شده که به آثار رحمت خدا بنگرید که از رحمت خدا بهره مند شوید. ولی به علت زندگی در غیبت که جامع پوشیدگی ها می باشد، اين آثار برای انسان ها پوشيده است. انسان ها به طور بالقوه و بالفعل از تمام جنبه های رحمت خدا مانند سلامتی، ثروت، آزادی و امنیت محروم هستند. یعنی هر چند رحمت خدا وجود دارد ولي عينيت ندارد، بالفعل نيست و اجرايي نشده است و تنها در حد فکر و تصور و خواندن و شنيدن است. بنابراین چون توحید غیبت ناقص است، نسخه های دینی آن هم پوچ و توخالی است. حتی اگر رجال ظهوری هم وعده ها و کلیدهایی را ارائه داده اند که گرفتاری های بشر را حل کند که آن هم تحت اراده خداست و چون خدا نمی خواهد، خواست آنها هم محقق نمی شود. پس وقتی که انسان دانست در غیبت چیزی ندارد، به اضطرار می افتد و به خط انتظار می پیوندد (769).
در واقع همه اديان گرد و خاکي از معرفت خدا به راه انداختند و اکنون که زمان نتيجه گيري است و انسان ها می خواهند ببینند که اديان و مذاهب آسماني درباره خدا چه گفته اند، دیده می شود که اندوخته ای برای هیچ یک از پیروان ادیان نمانده است. چون ادیان یک چیزی گفته اند و انسان ها چيز ديگري مي بينند. پس شناخت انسان ها از خدا اندک است و در حق نيز همين است که او را نشناسند. چون زمان غيبت، جامع مجهولات و کامل مخفيات و غايب بودن چشم و گوش و علم و عقل مي باشد (784).
شرایط غیبت ایجاب می کند که انسان به بازی گرفته شود و حتی با اصالت ها و خداشناسی هم بازی کند (811).
اگر حق به انسان ها عرضه شد و پس از آشنایی با آن باز هم زیر بار نرفتند، به گمراهی مطلق می رسند و دیگر هرگز وارد سرزمین ظهور نخواهند شد (778).

جابجایی عصر

غیبت را می توان به غیبت کلی یا اصلی و غیبت جزئی یا فرعی تقسیم نمود. اصل غیبت از 1400 سال قبل آغاز شده است، ولی بشریت هزاران سال است که در غیبت زندگی می کند. اکنون بشریت در آستانه جابجایی عصر قرار دارد که از نشانه های آن فساد و تباهی فراگیر، طلم و ستم و جنایات فراوان و آزار مردم به نام دین می باشد (434).
در انتهای غیبت گرفتاری و بلاها به حدی زیاد می شود که انسان ها حتی توان شکایت و ناله را هم ندارند (487). اکنون در پایانه غیبت، مردم از وفور بیچارگی، بدبختی و درماندگی از حالت هوشیاری اولیه بیرون آمده و مست شده اند (159).
عصر حاضر در واقع انتهای غیبت است و هیچ کدام از اسما و صفات الهی پاسخگو نیست، غیبت همان زمانی است که باید بگذرد تا وعده های خدا تحقق یابد (818).
آخرین بازمانده و محصول غیبت همان دهکده ظالم جهانی است که مجموعه زمان و مکان غیبت می باشد و خدا آن را ویران خواهد کرد (820).
اين زمان سخت ترين زمان هايي است که انسان آن را در طول خلقت بشر ديده است. اين زمان در همه جوانب اقتصادي، اجتماعي، اعتقادي، روحي، جسمي، خانوادگي و فکري سخت ترين است و انسان ها مست شده از گرفتاری ها و بدبختی ها هستند و با این که در وسط آتش زندگی می کنند، متوجه نیستند که چه می کشند (882).
حجاب غيبت براي اکثر انسان  ها ادامه دارد. يعني بسياري از انسان ها وارد ظهور نمي شوند و اين حجاب ها برای آنها برطرف نمي شود. اين افراد کساني هستند که با حال و هواي غيبت خو گرفتند. زيرا در دنياي غيبت به دنيا آمدند و چشم هايشان را باز کردند. آنها اين دنيا را به همه چيز ترجيح مي دهند و اين غيبت را به جاي همه چيز انتخاب مي کنند (874).

غیبت مداران

یکی از علل مصیبت ها و بدبختی های غیبت این است که فرمانروایان منتصب خدا بر بشر حاکمیت ندارند (156). حاکمیت در غیبت منفور است و رجال ظهوری هم از پذیرفتن مسئولیت حکومت بر مردم طفره می رفتند (194). در غیبت فقط دولت شیطانی به اراده خدا حاکم است. یعنی از ابتدای غیبت تا انتهای آن، همواره دولت های شیطانی حاکم بوده اند که حتی حکومت های انبیا و رجال ظهوری هم به توطئه های شیطان و یاران او آلوده شدند (417).
سند: وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ ، و ترقبوا إنا مترقبون، فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مُتَرَبِّصُونَ ، إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ وَإِنَّ الدِّينَ لَوَاقِعٌ
طي هزاران سال گذشته، وقتي به تاريخ غيبت، نگاه مي کنيد، خداوند طبق اسناد فوق وعده داده است که به خط انتظار کمک کند. اما تاريخ گذشته پر از آزار از طرف غيبت مداران بوده و سردمداران غيبت همواره در تاريخ نمي خواستند که مناديان ظهور، اهل غيبت را به شرايط واقعي آگاه کنند و پرده از ماهيت و واقعيت غيبت بردارند. در نتيجه، مقابله با مناديان ظهور، به انحا و انواع مختلف بوده است. غيبت مداران سعي مي کردند تا جامعه از واقعيت هاي دين، غافل بماند و توحيد واقعي از دسترس دور باشد و توحيدي که بشود به وسيله آن از جامعه سواري گرفت، حاکم باشد. ولی اکنون یک خروس سحری تلاش می کند که مردم را متوجه کند و نوید می دهد که این شب تاریک به سحر می رسد و وعده خدا حق است (925).
پرچم داران غيبت و معارضين ظهور که منافعشان در خفتن مردم و بي خبري جامعه است، مي خواهند نور خدا را با زبان هايشان خاموش کنند. ولی خداوند نورش را کامل می کند و آنها را ناکام خواهد گذاشت (937).
دشمنان انتظار و ظهور و محافظان غيبت نمي گذارند کسي براي اهل غيبت از ظهور حرفي بزند، مبادا که زير پاي غيبت مداران را خالي کند و چشم  و گوش هاي مردم را به واقعيت  و حقايق پشت پرده غيبت باز نماید (943).