جبرائیل شناسی

1. کلیاتی در مورد فرشته شناسی
1.1. اسامی و وظایف فرشتگان
2.1. فرشتگان مامور به حفاظت از انسان
3.1. فرشتگان مامور به آزار انسان
4.1. فرشتگان خطاکار
5.1. عبادت فرشتگان
6.1. عدم کارآیی فرشتگان
7.1. مقایسه جایگاه فرشتگان و زمینیان
8.1. داستان سرایی و عدم تطابق در مورد فرشتگان
1.8.1. تجسم و قائل شدن اعضا و پر و بال برای فرشتگان
2.8.1. ماموریت دادن و قربانی کردن فرشتگان برای اعمال یا امور انسان ها
9.1. عزرائیل
10.1. غذای فرشتگان
11.1. نازل شدن فرشته بر پیامبران
2. جبرائیل
1.2. روح الامین
2.2. روح القدس
3.2. الله، خدای زمین
4.2. عدم اتصال جبرائیل و روح القدس به خدای حقیقی
3. جبرائیل و وحی
1.3. چگونگی دریافت وحی توسط پیامبر اسلام
2.3. نقش همسر پیامبر در دریافت وحی
3.3. نقش سایر فرشتگان در نزول وحی
4.3. اختصاصی نبودن جبرائیل برای پیامبر
5. علم و آموزه های جبرائیل
1.5. جبرائیل و آموزش دعا
2.5. جبرائیل، مردم نوازی یا خشونت؟
6. مقایسه جایگاه جبرائیل با پیامبران
1.6. مقایسه جایگاه محمد با سایر پیامبران و نقش جبرائیل
7. شناسایی ماهیت جبرائیل
1.7. جبرائیل و علی
2.7. جبرائیل، مشیت و اسماء و صفات الهی
3.7. جبرائیل به عنوان عامل اجرای فرمان
4.7. جبرائیل یا شدید القوی
8. جبرائیل و دحیه کلبی
1.8. زیر سوال رفتن وحی به واسطه عدم اصالت جبرائیل
2.8. جبرائیل در نقش یک فیلتر
3.8. علت نسبت دادن آموزه ها به جبرائیل
4.8. جبرائیل و نزول قرآن
9. داستان های عجیب در مورد جبرائیل
1.9. عدم تطابق با توجه به ساختار نوری جبرائیل
10. جبرائیل در کنار شیطان
11. شک پیامبران به جبرائیل
12. عدم تطابق ها در مورد جبرائیل
1.12. عدم تطابق در اطلاع رسانی و مشورت جبرائیل
2.12. عدم تطابق در وعده های جبرائیل
3.12. عدم کارآیی جبرائیل در حمایت و حفاظت از پیامبر
4.12. ناکامی و اعتراف محمد به ناامیدی از پیشرفت اسلام
13. سوء استفاه از عنوان و موقعیت جبرائیل
14. رویت جبرائیل
15. جبرائیل در سایر ادیان
1.15. جبرائیل و آدم
2.15. جبرائیل و نوح
3.15. جبرائیل و ابراهیم
4.15. سر بریدن اسماعیل
5.15. جبرائیل و یوسف
6.15. جبرائیل و موسی
7.15. جبرائیل و عیسی
16. دشمنی با جبرائیل
17. تلاقی مسئولیت فرشتگان با پیامبر
18. نقش آفرینی های جبرائیل
1.18. نقش جبرائیل در معراج
2.18. نقش جبرائیل در غدیر
3.18. نقش جبرائیل در جنگ های محمد
4.18. جبرائیل در نقش خالق
5.18. جبرائیل در نقش مخبر، پیشگو و غیب گو
1.5.18. داستان سرایی برای محمد
2.5.18. خبر از توطئه ها
3.5.18. خبرچینی از اطرافیان محمد
2.5.18. غیب گویی از جزئیات زندگی محمد
4.5.18. خبر از فتنه در مسلمین و نقش قرآن
5.5.18. خبر از استیلای بنی امیه
6.5.18. خبر از پراکندگی مسلمانان و خروج از دین
7.5.18. خبر از کشتار و نابودی خاندان پیامبر
6.18. جبرائیل در ماجراهای پس از پیامبر و قتل خاندان او
7.18. نقش آخرالزمانی جبرائیل و سایر فرشتگان
جبرائیل شناسی
موضوع جبرائیل در خداشناسی خط انتظار از اهمیت ویژه ای برخوردار است. گاهی این موجود موهوم در نقش فرشته و گاه به شکل یک انسان ظاهر شده و پیام هایی را که به آفریدگار و صاحب هستی منتسب کرده، به پیامبران و گاه افراد دیگر انتقال داده است. این سیستم پیام رسانی که گاه به شکل وحی و گاه به صورت مکالمه حضوری و حتی گاهی به شکل نوشته و کتاب می باشد، یکی از پایه های فکری و اعتقادی ادیان را تشکیل داده است. در یک کلام می توان گفت که خداشناسی و دینداری رایج در جامعه بشری امروز تا حدود زیادی مرهون نقش جبرائیل و یا سایر فرشتگانی است که خود را واسطه بین آسمان و زمین و یا هستی و ماورای هستی معرفی نموده اند.
در اسنادی که در کتاب دائره المعارف ظهور گردآوری و تدریس شده است، برداشت نسبتا جامعی از این موضوع وجود دارد که به طور خلاصه ارائه می گردد.
به عنوان یک پیش درآمد، ابتدا در مورد ماهیت فرشتگان و نقش آنها در هستی و حیات بشر بحث خواهد شد.
1. کلیاتی در مورد فرشته شناسی
فرشته را می توان به طور بالقوه به عنوان تبلور اراده الهی در کُن اولیه دانست که به طور بالفعل در راستای تعیین شده، تبدیل به یک موجود می گردد. فرشتگان از جنس نور هستند و به طور بیشمار در طبقات مختلف آسمان حضور دارند که جایگاه آنها ملکوت نامیده می شود. فرشته می تواند به اشکال مختلف درآید.
هنگامی که خداوند اراده می‌کند که چیزی نمودار و پدیدار شود، آن نور ابد و ازل الهی به طور بالقوه در قالب فرشتگان در می آید و به طور بالفعل آن فرشته تبدیل به موجودی می شود که در یک راستا یا راهکاری از جانب ربوبی تعیین می گردد (3737). فضای بالای سر ما آکنده از فرشتگان است که از جنس نور، باد، هوا و روشنایی هستند. در یک سند دینی گفته شده در طبقات فوقانی ما انسان ها، سکنه ای زندگی می کنند که تعداد آنها بسیار بیشتر از انسان ها می باشد (3530).
سند: المَلَکُ یَتَشکَّلُ بِاشکالِ مُختَلِفَه
ماده اولیه‌ فرشته نور است ولی دو تبعه است؛ یعنی به هر شکلی بخواهد در می آید (3250).
1.1. اسامی و وظایف فرشتگان
در بین فرشتگان، تعدادی از آنها به عنوان مقرب شناخته شده اند که شامل چهار فرشته اسرافيل، عزرائيل، ميکائيل و جبرائيل می باشند. هر کدام از فرشتگان مقرب، چهل فرشته زير مجموعه خود دارند و هر کدام در قبال اجرایيات اسما و صفات يک وظيفه اي دارند (490).
فرشته همان پیامبر نور می باشد که پیام را از طرف خدا می آورد. بزرگ این پیامبران همان جبرائیل امین است و پس از او میکائیل، اسرافیل و عزرائیل هستند. جبرائیل آورنده پیام فرهنگی اعتقادی، اسرافیل آورنده پیام به انقراض غیبت و آغاز ظهور و تحولات اساسی در جهان، میکائیل مامور ارتزاق و معیشت برای کل جوامع حیاتی و عزرائیل هم آورنده پیام برای خارج کردن جانداران از حیات می باشد (2371). در واقع جبرائیل به عنوان موکل وحی و رابط بین انبیا و خدا در ارسال وحی و میکاییل به عنوان فرشته ارزاق و مقسم روزی های خرد و کلان (2358) و ماموریت و معاونت خداوند در رساندن رزق و روزی مردم را بر عهده دارند (3737).
ولی گرچه در اسناد دینی ادعا می شود نقش میکاییل در بین خدا و خلق این است که ارزاق را از واحد رزاقیت می‌گیرد و پخش می‌کند، ولی طبق همین اسناد دینی و شواهد موجود در هستی، صفت رزق خدا در زمان و مکان غیبت فعال نیست و مشخص نیست که تکلیف میکاییل در این میان چیست! واقعا چه کسی پاسخگوی این همه نیازمند و فقیر است که محتاج رزق هستند؟ (3820).
2.1. فرشتگان مامور به حفاظت از انسان
در یک سند دینی گفته شده فرشتگان بین انسان ها و خدا مامور هستند و دو فرشته به نام های رقیب و عتید در سمت چپ و راست انسان حضور دارند که یکی از آنها خوبی ها و دیگری بدی ها را می نویسد. در سند دیگری گفته شده این دو فرشته برای محافظت از انسان هستند (2217).
3.1. فرشتگان مامور به آزار انسان
فرشتگانی نیز خلق شده اند که کار آنها آزار و اذیت انسان هاست. معروف ترین آنها عزرائیل است که جان انسان ها را می گیرد و هیچ کس نمی تواند مانع او گردد (3131). فرشته دیگری نیز وجود دارد که موکل آزار و اذیت انسان هاست و اسطاطائیل نام دارد و نمی توان مانع او شد. چرا که خدا آنها را بالای سر بشر گذاشته و مامورین رحمت خود را است که بروند (3131).
در یک سند دینی گفته شده که دو فرشته برتر به نام های سخائیل و میخائیل، ملائک را به حمایت از نمازگزارانی می‌خوانند که توحید آنها در شأن خدا باشد. این دو فرشته در جایگاهی پس از آن چهار ملک معروف یعنی جبرائیل، عزرائیل، اسرافیل و میکائیل می باشند. در شرح این داستان گفته شده که سخائیل، سه بار بعد از نماز عشاء فرشتگان زیرمجموعه خود را صدا می زند که ای فرشتگان خدا! خداوند نمازگزاران موحد را می بخشد و میخائیل هم گفته که خدا نمازخوان موحد را بخشیده است! (3907).
4.1. فرشتگان خطاکار
در اسناد دینی از فرشتگانی سخن گفته شده که خطایی از آنها سر زد و مورد خشم و غضب خدا قرار گرفتند. در یک سند دینی گفته شده که فرشته ای به نام فُطرس همانند آن دو فرشته خطاکار، یعنی هاروت و ماروت، خطایی کرده بود که خداوند او را صد هزار سال در یک جزیره غیر مسکونی زندانی کرد و بال و پر او را سوزاند که نمی توانست تکان بخورد (2235). البته پرسش این است که چگونه یک فرشته می تواند تبعید شود؟ (3473).
در مورد داستان هاروت و ماروت هم جای شک وجود دارد، چون فرشته طبق اسناد دینی به ربات شباهت دارد و مشخص نیست که چگونه ممکن است نافرمانی کرده باشند و به زمین تبعید شوند! شاید آنها ماموریت ویژه ای داشتند و این داستان سرتاسر فریب باشد. چرا که در نهایت این دو فرشته سحر و جادو را به زمین آوردند و بدبختی های بشر و متلاشی شدن زندگی ها را رقم زدند (3473).
5.1. عبادت فرشتگان
عبادت فرشتگان در محل زندگی آنها در آسمان است و آنها جسم ندارند که مراسم عبادی را به جا آورند، بلکه آنها از جنس نور هستند و عبادت نور در اطاعت او و پذیرش کُن اولیه است که آن هم جبری می باشد (3473).
در یک سند دینی گفته شده روزی جبرائیل به پیامبر گفت اگر قرار بود ما فرشتگان در روی زمین عبادت کنیم، سه کار می کردیم، به هر کس که تسلیم خدا می شد آب می دادیم، مردم نوازی کرده و به گرفتاران کمک می کردیم و گناهان را پنهان می کردیم. پس مشخص می شود فرشتگانی که به خدا نزدیک تر هستند، به فروع دین سفارش نمی کنند (3473).
6.1. عدم کارآیی فرشتگان
علیرغم جایگاهی که برای فرشتگان در اسناد دینی لحاظ شده است، ولی عملا کارآیی آنها در حد و اندازه ای نیست که توسط انسان ها مورد ستایش قرار بگیرند و یا برای نیازهای خود به آنها پناه ببرند. از این گذشته حتی دانش و توان درک آنها نیز چندان کارآیی ندارد که پاسخگوی نیازهای انسان ها در خداشناسی باشد.
در یک سند دینی پیامبر گفته است که اگر انسان ها حتی حاجت خود را به اسرافيل، جبرائيل و ميكائيل و آن چهل فرشتة خاص الخاص مقرب که مسئول حمل و حرکت عرش هستند ببرند، تا زمانی که خدا نخواهد، دعای آنها مستجاب نمی شود (328).
فرشتگان غیبتی کلمات و جملات ظهوری را نمی فهمند، چون هر آفریده ای یک مرزی برای تردد خود دارد، مثلا رئیس همه فرشتگان جبرائیل بود که با پیامبر در شب معراج رفت. ولی به یک محدوده ای که رسید، گفت: « لَوْ دَنَوْتُ لاحْتَرَقْتُ» یعنی مرز باسطی من اینجاست، که اگر جلوتر بیایم، نابود می شوم (2217).
در یک سند دینی گفته شده الفبای ادبیات ظهوری را در عصر غیبت نمی توان فهمید و آن قدر تضادها و تناقضات بین غیبت و ظهور زیاد است که تفکرات ماورائی حتی برای فرشتگانی که در سقف و سطح دنیای بسته و محصور تردد می کنند نیز بسی ثقیل و سخت می باشد. در این سند بیان شده که ملائکه ناظر و کاتب در یک مناجات گیر کردند و نتوانستند کم و کیف آن را بنویسند و ثبت کنند. بنابراین به ذات اقدس کبریایی مراجعه نمودند که چگونه این کلمات نامانوس را با آب و خاک زمین را بنگاریم و خدا به آنها گفت آن را واگذارید تا دیدارم با آن صاحب دعا (2217).
7.1. مقایسه جایگاه فرشتگان و زمینیان
در اسناد دینی از جایگاهی به نام ملکوت نام برده شده که منطقه ای فراتر از مکان انسان ها می باشد.
ملکوت به ظاهر محل فرشتگان می باشد. ولی از آنجا که فرشته از جنس نور است، فرشتگان همه جا هستند. هر طبقه ای از هفت طبقه آسمان مملو از انوار الهی است. چون همه جا از کُن اولیه آغشته شده و بنابراین در همه جا نور وجود دارد (3737). در واقع ملکوت محل اجتماع انوار خاص الهی است که در هر طبقه از طبقات مختلف آسمان، ملکوت وجود دارد. بنابراین در آنجا ازدحام انوار الهی خواهد بود که از آن فقط یک شعاع و بخش ناچیزی به زمین می رسد (4178).
ملکوت جاي تردد فرشتگان و مقربين الهي است و نزديكترين موقعيت به ذات اقدس می باشد. در اسناد دینی گفته شده اگر انسان خدا را بشناسد، ظهوری می شود و در ملکوتی جای می گیرد که با خدا در ارتباط باشد. چون فقط فرشتگان خاص مانند جبرائیل حق دارند به آن منطقه نزدیک شوند (ظ 854).
ملکوت جایگاه مَلَک است، پس کل طبقه فوقانی ما جایگاه فرشتگان می باشد. در زیر آسمانی که انسان ها حیات دارند، حیوانات و اجنه نیز در کنار انسان ها زندگی می کنند. است. اجنه هم در روی زمین کنار انسان ها، هم در طبقات پایین و هم هفت طبقه زیر انسان ها هستند. انسان ها بین سقف و سطح خلقت می باشند، یعنی در بالای سر انسان ها آسمان اول است که تا هفت طبقه ادامه دارد و انسان ها در طبقه اول زمین زندگی می کنند که زیر آن هفت طبقه زمین قرار دارد. (3737).
8.1. داستان سرایی و عدم تطابق در مورد فرشتگان
با توجه به ساختار نوری فرشتگان و عدم امکان رویت آنها توسط بشر، در متون ادیان به داستان سرایی و گاه بزرگنمایی آنها پرداخته شده که دارای عدم تطابق می باشند و جای بررسی و حقیقت یابی دارد. در خوشبینانه ترین حالت، می توان این داستان ها را در راستای نشان دادن عظمت آفریدگار و مدیر هستی توصیف کرد که مخلوقاتی آن چنانی آفریده است. ولی مواردی هم به چشم می خورد که بیشتر به داستان های تخیلی شباهت دارد و نمایانگر سطح درک و باورهای عجیب و غریب نویسندگان این اسناد می باشد. مواردی از آنها به شرح زیر می باشد.
1.8.1. تجسم و قائل شدن اعضا و پر و بال برای فرشتگان
در یک سند دینی گفته شده خدا فرشته ای دارد که میان گوش و گردن او پانصد سال نوری فاصله است! با توجه به این که فرشته از جنس نور می باشد، استفاده از این گونه مثال ها در ابعاد جسمی، بیانگر عظمت آفریننده آن فرشته می تواند باشد (4360).
در یک سند دینی گفته شده خدمتگزاران عرش الهی یا حاملین عرش که آن عظمت کُن یا فرمان را حمل می‌کنند، هشت فرشته هستند که با چهار فرشته معروف یعنی عزرائیل، میکائیل، جبرائیل و اسرافیل تفاوت دارند. هر کدام از این هشت فرشته، هشت چشم دارند که هر چشم آنها به اندازه کل دنیا می باشد و قدرت را از قدرت مدار کل به عرصه گیتی منتقل می سازند (4360).
در یک سند دینی گفته شده که خداوند فرشته ای به نام دردائیل یا فُطرس دارد که دارای شانزده هزار بال می باشد و بین هر بال او، هوا و فضا یا فاصله ای به اندازه زمین تا آسمان است. روزی این فرشته دچار خودبزرگ بینی شد که آیا از خدا بزرگ تر است؟ خداوند برای تنبیه او، بال های او را دو برابر کرد و به او گفت که پرواز کند تا بداند که خدا کیست. این فرشته پانصد سال نوری پرواز کرد، ولی نتوانست خود را به قائمه ها یا رکن های عرش برساند. سپس خدا او را از آنجا راند و به مکان اولیه اش بازفرستاد. یعنی لایه های هفتاد هزار حجاب به حدی ضخیم است که فرشته ای مانند دردائیل هم در چاه می افتد. سپس خداوند بال های او و مقام او را گرفت و او را که در ردیف جبرائیل، عزرائیل، میکائیل و اسرافیل بود، از صفوف ملائکه خلع کرد و به جایی پرت کرد تا دیگر فریب داشته های خداداده را نخورد (4379).
در یک سند دینی گفته شده روزی آن فرشته خطاکار به نام فُطرس که در یک جزیره ای زندانی و تبعید بود، دید که دوستان قدیم او یعنی سایر فرشتگان دسته دسته از آسمان می آیند. از جبرائیل و میکائیل که قبلا هم طراز وی بودند، پرسید که چه خبر شده؟ به او گفتند خدا به پیامبر آخرالزمان نوه ای داده که او را خیلی دوست دارد، چون قرار است ثارالله شود. فطرس از آنها خواست که او را بلند کنند و به نزد حسین ببرند تا حسین او را شفاعت کند. او خودش را به قنداق حسین مالید و خدا او را بخشید! (2235).
در یک سند دینی گفته شده که یکی از اصحاب یک رجل ظهوری به خانه او آمد که دید در آنجا مشتی پَر ریخته است. از او پرسید که یابن رسول‌الله! این ها چیست؟ فرمود: هم اکنون فرشته‌ها اینجا بودند و این پرهای آنهاست! پرسش این است که فرشته ای که از جنس نور می باشد، چگونه پر دارد؟ اگر فرشته جسم و هیکل و هیبت دارد، پس این گونه اسناد در تضاد با آنهایی است که می گوید فرشتگان به قلب دریافت کننده الهام و القا می کنند (3887).
در یک سند دینی گفته شده که خدا فرشتگان گوناگون دارد که پیامبر اسلام، فقط جبرائیل را می دید. طبق این سند، جبرائیل ششصد بال دارد که پاهای او از مروارید می باشد. پرسش اینجاست که اگر جبرائیل موجودی به مافوق بشر می باشد و هفت طبقه آسمان را بالا می رود، چگونه از جواهرات و ارزش های زمینی استفاده می کند؟ (3-6107).
در یک سند دینی گفته شده که فیل در اصل فرشته ای بود که زنا می کرد! در حالی که طبق سایر اسناد، فرشته از خود اختیاری ندارد و حتی گفته شده گناه هم نمی کند! (2-6073).
در یک سند دینی گفته شده که با توجه به این که اطراف انسان ها پر از فرشته است، آنها نباید لخت شوند و حتی در هنگام مستراح رفتن و آمیزش کردن هم باید حیا کنند و خود را از فرشتگان بپوشانند. چیزی که غیر عقلانی و غیر ممکن می باشد. از این گذشته، مگر طبق اسناد دیگر فرشته از جنس نور و فاقد حس و چشم نیست، پس چرا انسان ها باید خود را بپوشانند (4558).
2.8.1. مامور کردن و قربانی کردن فرشتگان برای اعمال یا امور انسان ها
در یک سند دینی گفته شده که فرشتگان در روزهای عید، بر سر کوچه و گذرگاه ها می ایستند و مردم را برای گرفتن عیدی فرا می‌خوانند که بیایید به سوی پروردگار کریم که به شما زیاد می بخشد. در حالی که بشر امروزه چیزی از کرامت و یا نعمت نمی بیند، بلکه بیشتر آزار و اذیت و بدبختی است که نسل بشر را فرا گرفته است (3496).
در یک سند دینی گفته شده که خداوند فرشته ای را به عنوان مسئول گذاشته است تا قیمت ها را تعیین نماید! در حالی که مشخص نیست که آیا فرشته دفتر و سازمانی برای تعیین نرخ ها داشته و چگونه فقط پیامبر او را می دید و مردم نمی دیدند؟ در حالی که تعیین قیمت به خواست او و به بیان پیامبر، موجب آشفته بازار می شده است و پیامبر هم قطعا همه خواسته های خود را می توانست به آن فرشته نسبت دهد (5475).
بر اساس یک سند دینی، با بخشیدن اندکی از مال به عنوان صدقه، اعتبارات معنوی بیشماری به حساب انسان واریز می شود که با تیراژ بالای فرشتگان و تشریفات عجیب و غریب همراه است. گفته شده هنگامی که انسان صدقه برای میت خود بدهد، خداوند جبرائیل را مامور می کند که هفتاد هزار فرشته به قبر او بفرستد که در دست هر کدام طبقی از نور است و به او به عنوان ولی خدا سلام می کنند قبر او نورافشان شده و هزار شهر در بهشت به او می دهند و با هزار حورالعین ازدواج می کند و هزار لباس بهشتی به او داده شده و هزار حاجت او برآورده می شود!! و می گویند به دلیل آن مبلغ اندکی که صدقه داده شد، چنین تشریفاتی برگزار می شود. جالب این که در نهایت همه این تشریفات به امر آن خدای موسوم به الله نسبت داده شده که مشخص نیست که او کیست و چگونه چنین مسئولیت هایی بر گردن او نهاده شده است؟ اولا شگفتا که تعداد فرشتگان تا این حد زیاد است که برای یک مبلغ ناچیز، هفتاد هزار نفر از آنها مامور به انجام تشریفات می شوند، ثانیا درجه ولی خدا که برای پیامبران و امامان استفاده شده، همچون مدالی به سینه آن مرده ناشناس نصب می شود (4985).
در اسناد دینی مواردی دیده می شود که برای جا انداختن یک حکم دینی، ریشه به تمامی اعتقادات و اصول اخلاقی و اجتماعی می زنند که لاجرم تاثیر خوبی در بازپروری انسان در تکامل نَفس او نخواهد داشت. مثلا گفته شده که هر کس نماز خود را عمدا نخواند، از کسی که هفتاد کتاب آسمانی را بسوزاند و با هفتاد دختر باکره زنا کند و هفتاد فرشته مقرب را بکشد، بدتر و از خدا دورتر است! در جایی که گفته شده فرشته از جنس نور است، چگونه فرشتگان کشته می شوند؟ در جایی که برای فرشتگان مقامات بالایی هم تعریف شده است. مثلا گفته شده حمل کنندگان عرش چهل فرشته هستند که مقام آنها از آن چهار فرشته معروف یعنی جبرائیل، اسرافیل، میکائیل و عزرائیل بالاتر است یا در سایر اسناد از فرشتگانی صحبت شده که مقام و مسئولیت آنها از جبرائیلی که از خدا برای زمینیان پیام می‌آورد و به پیامبر ابلاغ می‌کند، بالاتر است (5378).
9.1. عزرائیل
در میان عدم تطابق ها و داستان های تخیلی در مورد فرشتگان، موضوع عزرائیل با توجه به ترسناک بودن این موجود جایگاه خاصی دارد. مثلا قدرت نمایی در برابر عزرائیل و نیز حس انتقام از این فرشته، سرمنشا بعضی از این داستان های تخیلی در اسناد دینی می باشد.
در یک سند دینی گفته شده که موسی پیامبر در هنگامی که عزرائیل نزد او آمد تا جانش را بگیرد، مشتی بر صورت او کوبید که چشم عزرائیل کور شد! وقتی که عزرائیل به خدا اعتراض کرد، خدا چشم او را برگرداند و باز هم او را برای قبض روح موسی فرستاد و به او گفت که به اندازه موهای بدن گاو به تو عمر می بخشم! ولی بعدها همین عزرائیل، با ترفندی موسی را به داخل قبر کشید و او را قبض روح کرد! (5492).
در مورد عمر نوح پیامبر گفته شده پس از طوفانی که در نهصد و پنجاه سالگی او روی داد، هنوز دویست سال دیگر هم زنده ماند و در بعضی از اسناد هم گفته شده که تا دو هزار و پانصد سال عمر کرد! در نهایت عزرائیل خسته شد و قبل از قبض روح او، نزد وی آمد و گفت ای سالخورده ترین انبیا و دارای عمر طولانی! ای کسی که دعایت مستجاب می شود، اکنون که از دنیا می روی، بگو که دنیا را پس از دو هزار و پانصد سال چطور دیدی؟ گفت همانند کسی که خانه ای با دو در دارد، از یک در داخل آمده و از آن در دیگر، خارج می شود (3936).
در یک سند دینی گفته شده وقتی که روز قیامت فرا برسد، خدا به فرشته قابض ارواح، عزرائیل می گوید و قسم می خورد همان طور که به سختی جان مردم را گرفتی، من هم به همان شکل جانت را می‌گیرم و همان طور که طعم تلخ مرگ را به مردم چشاندی، من هم به تو می‌چشانم! در حالی که در اسناد دیگر گفته شده که خود خداست که می کشد و بر آن اساس می توان گفت ملک الموت نقشی در مرگ انسان ها ندارد. از طرفی در شان خدا نیست برای کاری که ملک‌الموت مشخصا نقشی در آن ندارد، قسم بخورد که من تلافی می‌کنم! از طرفی، آیا فرشته که از جنس نور است و جسم ندارد، می‌تواند چیزی را بچشد؟ کما این که در سند دیگری پرسیده شده وقتی که عزرائیل به خانه شما می آید، آیا او را حس می کنید؟ این پرسش اشاره به این است که فرشتگان جسم ندارند و حرکت آنها شبیه حرکت باد و هوا می باشد (3717).
10.1. غذای فرشتگان
در یک سند دینی گفته شده که روزی فاطمه دختر پیامبر که از فقر و گرسنگی در فشار بود، از او پرسید که غذای فرشتگان چیست و پیامبر پاسخ داد که خوراک آنها حمد و سپاس و ستایش است! فاطمه دوباره پرسید که ما چه بخوریم؟ چون لابد می دانست که فرشته از جنس نور است و غذا لازم ندارد! پیامبر سوگند خورد که یک ماه در خانه خود او غذایی پخته نشده، ولی به او دعایی را توصیه کرد که جبرائیل به او آموخته بود که در وقت گرسنگی بخواند تا سیر شود! (5495).
11.1. نازل شدن فرشته بر پیامبران
بر این اساس، گویا در بین پیروان ادیان چنین مرسوم بود که هر پیامبری باید با فرشتگان در ارتباط باشد و بدون نشان دادن آن نوع ارتباط و یا واسطه، مردم به سخنان او ایمان نمی آوردند.
در یک سند دینی گفته شده خدا و ملائکه او، بر پیامبر سلام می فرستند (2371).
در یک سند قرآنی گفته شده مخالفین پیامبر از او پرسیدند که اگر تو پیامبر هستی، چرا بر تو فرشته نازل نمی شود؟ (3315). در واقع علت این که مرتجعین قریش و سردمداران جاهلیت بر پیامبر ایراد می گرفتند این بود که محمد ادعا می کرد بر او فرشته ای به نام جبرائیل نازل می گردد، ولی آنها می گفتند که باید خدا را ببینیم و تو باید فرشته وحی را به ما نشان بدهی! چگونه خدا قادر نیست که فرشته وحی را به ما نشان دهد؟ برای آنها محمد از لحظه تولد آن آن زمان رویت شده بود و عادی بود. پس ادعاهای او را به عنوان یک فرد عادی از جامعه باور نمی کردند و دلیل محکم و عقلی می خواستند (3250). طبق آیه دیگر در این سند، خدا پاسخ داده مگر کور هستید و نزول فرشتگان جبرائیل، میکائیل، اسرافیل، عزرائیل را بر محمد نمی بینید؟ ولی در آیه بعدی حرف آنها را تایید می کند که نفرستاده است! ولی می گوید گیرم که بفرستم، آیا شما ایمان می آورید؟ (3315). در واقع خدا پاسخ می دهد اگر فرشته بر محمد نازل می شد، این فرشته حجت را تمام می کرد و همه چیز را نابود می ساخت. یعنی با ورود فرشته و دیدن او، دیگر عذر و بهانه ای باقی نمی ماند و عذاب نازل می شد. از آنجا که خدا پاسخ می دهد «اگر ما فرشته ای نازل می کردیم»، پس پرسش پیش می آید مگر فرشته نازل نمی شده است؟ یعنی خدا نمی گوید دهانتان را ببندید یا نمی گوید فرشته آمده و شما کور هستید که نمی بینید! بلکه می گوید اگر ما فرشته نازل کنیم، برای آنها فایده ای ندارد و باز هم انکار می کنند. این پاسخ از سوی خداوند، خود هزاران سوال در پی دارد (3250).
در یک سند دینی گفته شده یکی از انبیا به نام اسماعیل پسر حزقیل نبی، ماموریت یافت تا رسالت را به یک ملتی ابلاغ نماید. ولی آنها او را تکذیب کردند و وقتی که در هدایت آنها پافشاری کرد، او را با شکنجه کشتند و صورت او را سلاخی کردند. بنابراین خدا بر آنها غصب گرفت و فرشته ای به نام اسطاطائیل که جزو پنج فرشته مقرب طراز اول است و حکم جلاد دارد، را مامور کرد و به عنوان موکل عذاب، نزد اسماعیل فرستاد که هنوز در حال جان دادن بود. اسطاطائیل به او گفت من ملک عذاب هستم و خدای دارای عزت من را فرستاده تا آن مردم را به انواع عذاب ها آزار دهم. اگر بخواهی، انواع عذاب را بر آنها نازل کنم. ولی اسماعیل در حالی که هنوز رمقی داشت گفت من نمی خواهم، برگرد! سپس خدا به او گفت که چه می خواهی؟ اسماعیل به جای درخواست انتقام، پاسخ داد ای خدا! تو از ما تعهد گرفتی که تحت تربیت تو باشیم و هر کاری کردی، اعتراض نکنیم! (2402).
2. جبرائیل
همان طور که اشاره شد، جبرائیل یکی از موجوداتی است که در اسناد دینی به عنوان فرشته معرفی شده و خود را واسطه بین پیامبران به ویژه محمد با خدا معرفی کرده و مامور ابلاغ وحی می باشد. با توجه به این که دیانت رایج مرتبط با پیام هایی است که جبرائیل به پیامبران انتقال داده است و نقش این موجود در ادیان به ویژه اسلام، اساسی است، این بحث با تمرکز روی موضوع جبرائیل و جنبه های مختلف این فرشته ناشناخته خواهد یافت.
جبرائیل که به عنوان واسطه بین محمد و خدا و مامور ابلاغ وحی به او معرفی شده، گاه به شکل نور و گاه به شکل انسان بوده است (3366).
طبق یک سند دینی، پیامبر می گوید برای من خلوتگاه و زمانی است که ورود فرشته و یا پیامبران پیشین غیر ممکن است. ولی در اسناد دیگر گفته شده که محمد به واسطه جبرائیل با الله ارتباط برقرار می کرد و قرآن، سنت و سیره و عمل او بر همین اساس شکل گرفته بود. پس می توان گفت که خلوت محمد با خدای خود، یعنی خلوت با خدایی که به دور از القائات و الهامات جبرائیل بوده است که در آن مرحله فرشتگان جای ندارند. مشخص نیست که پیامبر در طول مدت آن خلوت چه چیزی از خدای خود می گرفته است، چرا که در این صورت باید در قرآن مشخص می نمود که این بخش را خودش از خدا گرفته و این بخش از جبرائیل می باشد. از این گذشته مشخص نیست که آیا این حالت خاصی که پیامبر از آن نام برده اهمیت بیشتری دارد یا حالت نزول وحی؟ زیرا پیامبری که بیست و سه سال با جبرائیل به عنوان واسطه با خدا خلوت داشته است، می گوید یک خلوتگاهی هم با مافوق جبرائیل داشته ام که در آن اتاق مَلک نمی‌توانسته وارد بشود (5905).
1.2. روح الامین
در اسناد دینی موارد زیادی مشاهده می شود که واژه جبرائیل در کنار واژه هایی مانند روح الامین، روح القدس و الله به کار رفته که جای پرسش باقی می نهد که این اسماء به چه موجوداتی اطلاق می شده و نقش آنها در سیستم پیام رسانی به پیامبران و مدیریت دین زمینی چیست.
در یک سند دینی پیامبر از جبرائیل به عنوان فرشته روح یاد کرده که یکی از اسامی جبرائیل نیز روح الامین است. این روح به «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» برمی گردد که آن را از مبدا وجود به سوی مقصد های مختلف ارسال می کند (3315). البته در اسناد دیگری گفته شده که روح الامین با جبرائیل متفاوت است و در جایگاه بالاتری قرار دارد (5696).
در یک سند دینی در مورد کتابی سخن گفته شده که پیامبر به دختر خود داده بود و آن کتاب گویا در دست جعفر صادق بوده است و گفته شده که از ناحیه خدای حقیقی ارسال شده بود. این کتاب را روح الامین نازل کرده و با آنچه که جبرائیل نازل کرده بود تفاوت داشت (5696). طبق یک سند دینی، وصیت نامه ای از ناحیه آسمان بر محمد نازل شد که مهر و موم شده بود تا دست کسی به آن نرسد و گویا جبرائیل هم با این که مشهور به امین می باشد، حق دیدن آن را نداشته است. طبق این سند، جبرائیل به محمد گفت وصیت خود را که به منزله مصحف و کتاب است، نزد ذریه خود که شامل فرزندان و نوه و نواده های محمد است، بگذار تا از تعرض و تحریف در امان بماند (5368).
2.2. روح القدس
طبق اسناد دینی، روح القدس موجودی است که به عنوان روح برتر از فرشتگان و جبرائیل معرفی شده و نقش اصلی را در انتقال وحی از خدا به پیامبران ایفا می کرده است. سلسله مراتب به این گونه است که روح القدس، وحی را به روح الامین انتقال داده و روح الامین نیز آن را به جبرائیل منتقل نموده است. به این ترتیب آنچه که پیامبران رسیده، نه از ذات خدا، بلکه از روح القدس می باشد.
سند: تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ
در مورد این که گفته شده در شب قدر، ملائکه و روح نازل می شوند، سندی وجود دارد که می گوید آن روح بالاتر از فرشتگان و جبرائیل است و بر تمام آن فرشتگان، استیلا دارد (4303).
سند: يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ اَمْرِ رَبِّي
در تبیین یکی از آیات قرآن که پاسخی مبهم به سوال در مورد روح داده شده، گفته شده این روح خلقتی است بالاتر از جبرائیل و میکاییل و به صورت یک موجود همواره با پیغمبر بوده است، همانند نفس او عمل می کرده و از ملکوت است. این خلق اعظم روح القدس بوده که انرژی ماورایی را از ذات اقدس می‌گیرد تا حاکمیت معلمین ثانی را محرز نماید (3737).
در یک سند دینی گفته شده پیشوای هر عصری توسط روح‌القدس تایید شده است، که در آیین مسیح نیز اَب و اِبن و روح‌القدس به عنوان پدر، پسر، روح‌القدس اهمیت دارند که پسر را عیسی و پدر را خدا و روح القدس را واسطه می دانستند. آنها اعتقاد داشتند که خدا مریم را آبستن کرده است، به این صورت که روح قدسی به امر پدر در هنگامی که مریم در استخر بوده و لخت بوده، از طریق مجاری تناسلی او وارد بدنش شده و عیسی به دنیا آمده است. روح‌القدس برای بخشی از پیروان این آیین که عیسی را پسر خدا می دانند، در مثلث معبود قرار می گیرد (3647).
روح الامین لقب جبرائيل است به معنی روحی که آن پیام ها یعنی وحی را از خالق به مخلوق تامین می کند. ولی روح القدس وجهی دارد که گفته شده مامور ارواح است که در سلسله مراتب ارواح شماره یک و دو، روح را از خدا ميگيرد به خلق مي دهد (2262).
روح‌القدس همان ملکی است که وحی را می‌گیرد و به جبرائیل می‌دهد (3647). روح الامین بالاتر از جبرائیل و روح القدس بالاتر از روح الامین است که روح القدس همان ارسال کننده کتاب به پیامبران می باشد (5696). روح القدس مافوق جبرائیل می باشد (4878). فرق جبرائیل با روح القدس این است که جبرائیل گاهی می آمده و پیام را از ماورا می آورده و گاهی می رفته است، ولی روح القدس همیشه با پیامبر همراهی می کرد
تفاوت بین آموزه های جبرائیل و روح القدس این است که در مورد جبرائیل سخن از «الهام کرد» نیست، بلکه جبرائیل همواره مدعی است که «خدای تو می گوید»، یعنی همواره نوعی انتقال در میان است. ولی در مورد روح القدس گفته شده که «الهام کرد»، یعنی روح القدس مافوق جبرائیل است. پس جبرائیل از روح القدس پیام می آورد (5138).
جبرائیل و روح القدس، رسولان را به یک سمت هدایت می کردند و نهایتا هم وعده ها را به بهشت و جهنمی در میلیاردها سال بعد آدرس می دادند که تحقق نیافت، ولی موجب گریزان شدن امروز پیروان ادیان می گردد (5537).
رب پیامبر همان جبرائیل و روح القدس است که با نسخه های خود، او را تربیت می کنند (5479).
3.2. الله، خدای زمین
در دین اسلام خدا با عنوان الله شناخته می شود که بر اساس اسناد دینی، روح القدس مبلغ اوست. ولی مهم این است که طبق این اسناد، حوزه اقتدار و فعالیت الله به کره زمین محدود می شود و الله را می توان همان معبود زمین نامید. البته مرزهای بین جبرائیل، روح الامین، روح القدس و الله چندان واضح نیست و در اسناد مختلف به گونه ای در مورد آنها شرح داده شده که حتی می توان آنها را یکی دانست. ولی آنچه که با قاطعیت می توان گفت، الله به هیچ وجه فرمانروای کل هستی نیست و بین او با ذات اقدس کبریایی فاصله بسیاری وجود دارد.
در دین اسلام به پروردگار و آفریدگار بشر «الله» گفته می شود که به وسیله جبرائیل، روح‌القدس و روح‌الامین شناخته شده است. چرا که آنها مامور بودند که در این کره خاکی ادیان و مذاهب و شرایع را بیاورند و حاکمیت داشته باشند (5916). بر اساس اسناد دینی، جبرائیل از ناحیه روح القدس، مبلغ الله بود که الله همان معبود زمینی می باشد (5359). الله طبق اسناد دینی می تواند جبرائیل، یا شاید روح‌القدس یا روح‌الامین باشد، ولی در هر صورت، محدوده فعالیت او در کره زمین است. ولی آن خدای حقیقی که حاکمیت بلامنازعه او شامل کل مجموعه هستی می باشد، این خدای ادیان را بی آبرو ساخته و ناکارآمدی او را به انسان ها اثبات کرده است (5872).
ممکن است پرده ها کنار برود و همه ببینند که جبرائیل وهم است، روح القدس الهام است و بین الله و شاهنشاه گیتی آن قدر فاصله است که حتی صدیقین، متدینین واقعی و کسانی که دور و بر او می چرخیدند، شرمنده شوند (5380).
خدای زمین همان خدای ساخته و پرداخته جبرائیل است که می گوید مُلک را به هر کس که بخواهد می دهد! در حالی که حتی از نزدیکان خود و خاندان پیامبر هم دریغ کرده است (5772).
4.2. عدم اتصال جبرائیل و روح القدس به خدای حقیقی
بر اساس آنچه که از اسناد دینی دریافت می گردد و آموزه هایی که ادیان به انسان ها انتقال داده اند می توان نتیجه گرفت که جبرائیل، روح الامین و روح القدس به هیچ وجه با فرمانروای کل هستی ارتباط نداشته اند. پس آنچه که از کانال آنها به پیامبران در قالب وحی و الهامات و نظایر آن رسیده است و آن دیانت و خداشناسی که به واسطه آنها به انسان ها منتقل شده، با حقیقت هستی و خداشناسی حقیقی در تضاد آشکار است.
ذات اقدس کبریایی وصف‌ناپذیر است و هر توصیفی از او در ادبیات خاکی صورت گرفته و قادر به آشنا ساختن انسان با خدای جبارالجبابره نمی‌باشد. در واقع خالق فقط با آن استانداردی که خود او تعیین می کند، شناخته می شود (5432). در یک سند قرآنی گفته شده که پیامبران را با کتاب و میزان فرستادیم، در حالی که کتاب پیامبران فقط دریافتی های آنها از جبرائیل و روح القدس بوده است و تاکنون هرگز نتوانسته که بشر را هدایت نماید (5575).
اگر جبرائیل دین واقعی را آورده بود، پس این دین باید متدین را به خدا می رساند، در حالی که اکنون مفاسد اخلاقی همانند سوء ظن، سوءتفاهم، سوء برداشت و سوء نیت در بین متشرعین به وفور به چشم می خورد (5897). پس با بررسی اسناد دینی مشخص می شود که قوانین شرعی هیچ پشتوانه الهی نداشته و باید جستجو و تحقیق کرد که جبرائیل از چه کسی پیام می آورده و روح القدس از چه منبعی به انبیا الهام می داده است؟ (5622).
روی این مسائل باید خیلی دقت کرد، این دروس آدم را از خواب بیدار می‌کند که به هوش باشد؛ آنچه که به نام دیانت و شریعت در دست دارد نیازمند تأمل و تدبر می باشد (5452). بنابراین جبرائیل در ارائه دین جدید نقشی ندارد، چون دسترنج او در ادیان و مذاهب کنونی دیده شده است که دچار عدم تطابق ها هستند و هرگز نتوانسته اند بشر را به خدای حقیقی رهنمون سازند، پس می توان با قطعیت گفت که جبرائیل قادر نیست حرف جدیدی برای بشر بیاورد (5945).
3. جبرائیل و وحی
وحی یکی از مهم ترین روش هایی است که پیامبران مدعی بودند به وسیله آن از واسطه هایی همچون جبرائیل و روح القدس پیام دریافت می کنند و آن حاملان وحی نیز در اسناد دینی به عنوان پیام آوران از طرف خدا معرفی شده اند.
در واقع کسانی که انسان های معمولی بودند، با ادعای دریافت الهاماتی که از طرف خدا به خلق می رسد، به عنوان رسول و نبی نام گرفتند. این افراد با واسطه های نامرئی که با اسامی همچون جبرائیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل شناخته شده اند، وصل می‌شدند و همه چیز را بر گردن آنها می انداختند (3820). مثلا در مورد عمر نوح که گفته شده در دویست و پنجاه سالگی به رسالت رسید، مشخص نیست که وحی از چه طریق به او می رسید، آیا جبرائیل، میکائیل و روح القدس نقش داشتند و یا پیام ها از راه خواب، الهامات، خطورات و یا اوهام و یا همه این موارد به او می رسید؟ (3936).
طبق اسنادی دیگر، وحی توسط جبرائیل، روح الامین و روح القدس ارائه شده (5712) و الله هم خدای زمین می باشد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که دستورات دینی از کانال خدای زمین و متصل به او می باشند و در واقع همان وحی است که جبرائیل، روح‌الامین و روح القدس آورده اند (5712). ولی در هر صورت، وجود واسطه بین خدا و پیامبر می تواند روی کمیت و کیفیت وحی تاثیر بگذارد، همانند برفی که با دست به دست شدن بیشتر آب می شود (5905).
برای کسانی مثل خلیفه اول که در زمان جاهلیت با محمد دوستی داشتند و هم سفره بودند و بگو بخند داشتند، دشوار بود که باور کنند جبرائیل و روح القدس در کار است و وحی به دوست آنها نازل می شود! (5556). هرچند با تکامل عقول انسان ها،آشکار شد که این واسطه ها هیچ نقشی ندارند، بلکه وقتی که خدا اراده کند، مطالبی را به تخیلات، اوهام و خطورات انسان ها می‌اندازد که ابلاغ کلام نماید (3820).
در اسناد دینی گفته شده که فرشته وحی همان جبرائیل است که به عنوان یک انرژی نوری، یک مجموعه ماورایی، که تجسمی ندارد، جسم نیست، منظره‌ای ندارد، مرئی نیست، قابل رویت نیست، نزد پیامبر می آمده و سخنانی را به او انتقال می داد. ولی در یک سند دیگر گفته شده آن قدر خدای باریتعالی بزرگ و غیر قابل محاسبه و مطالعه است که برای ابلاغ پیام او باید یک سلسله مراتب سپری شود. در واقع خداوند پیام خود را از طریق رسولانی در آسمان برای رسولان زمین یعنی پیامبران می فرستند و مکالمات و ادبیات بین رسولان آسمان و خدا برای رسولان زمین متعارف نیست و با آن مانوس نمی باشند. پیام هایی که از رسولان آسمان به رسولان زمین می رسد، شامل احکام و شرایع و معارف و مناسک می باشد (3366).
در یک سند دینی گفته شده وقتی‌که پیامبر به رسالت مبعوث شد، خدا به وسیله جبرائیل به او وحی کرد و فرمان به مسواک زدن و خلال کردن داد. این مسواک کردن به عنوان فضیلت مسلمانان بر مشرکین شمرده شده است که گویا مسلمانان هیچ برتری دیگری نداشته اند! (5438).
در کتاب دائره المعارف ظهور، موضوع وحی به طور ویژه مورد بررسی قرار گرفته و اسناد زیادی گردآوری شده اند که به طور جداگانه ارائه شده است.
1.3. چگونگی دریافت وحی توسط پیامبر اسلام
طبق اسناد دینی، دریافت وحی توسط پیامبر با علائم خاصی همچون غش کردن و بیهوشی همراه بوده که خود او هم بعد از به هوش آمدن مدعی شنیدن صدای زنگ و ظاهر شدن فرشته می شده است.
در یک سند دینی گفته شده که وقتی جبرائیل نازل می شد، حال پیامبر بد می شد، به هم می ریخت و دچار رعشه می گردید، رنگ وی عوض می شد، عرق می کرد و نمی توانست بایستد. با این حال اطرافیان وی نمی توانستند جبرائیل را ببینند (3829). در یک سند دیگر هم آمده که وقتی پیامبر وحی را دریافت کرده و غش می کند، زمانی است که جبرائیل حضور ندارد و او خودش به طور مستقیم با خدا هم کلام می شود و خدا بر او تجلی می کند (4867).
در یک سند دینی از قول پیامبر گفته شده وقتی که وحی می شود، صدایی مانند زنگ یا ناقوس و جرس می آید که خیلی سخت و سنگین می باشد. شاید علت این که گفته شده محمد در هنگام دریافت وحی، غش می کرد و بیهوش می شد و یا عرق می ریخت و تب می کرد، همین باشد. محمد می گوید در این برخورد بالا و پایین و اصطکاک بین آسمان و زمین که این حالت به من دست می دهد، من همه چیز را حفظ می کنم و و در لابلای آن صدای زنگ، کلام را به آن صورت دریافت می کنم و گاهی فرشته به صورت انسانی آشنا بر من ظاهر می شود. واقعا چگونه محمد اطمینان داشت که این انسان آشنا و آن صداها همان کلام خداست (4850).
هیچ سندی مبنی بر این که نور بر پیامبر وارد شده باشد نیست، ولی اسناد زیادی وجود دارد که گفته شده پیامبر در اثر مواجهه با جبرائیل و قرارگیری در شعاع وحی غش کرد (3820).
در یک سند دینی گفته شده که پیامبر در هنگام نزول وحی غش می کرده است و علت آن به هنگامی نسبت داده شده که جبرائیل غایب بوده و پیامبر خودش به طور مستقیم با خدای خودش هم کلام می شده و خدا بر او تجلی می کرده است.
بنابراین مواردی که وحی به پیامبر الهام می شده به شرح زیر می باشد:
۱- گاهى در خواب فرمان می‌آيد،
۲- گاهى به همان صورت نشسته و یا در حال راه رفتن الهام می‌شود،
۳- گاهى از طریق جبرائيل
۴- گاهی پيامبر به طور مستقیم خدا را مشاهده می‌كند (4867).
در یک سند دینی گفته شده که از پیامبر در مورد چگونگی دریافت وحی سوال شد. چون آنها دیده بودند که گاهی حال پیامبر بد می شود و می افتد و سپس می گوید که خدا این را گفت. پیامبر پاسخ داد که گاهی این وحی به صورت صدای زنگ در گوش من می باشد و گاهی فرشته به صورت مردی جوان می آید که البته در اینجا نامی از جبرائیل برده نشده است. مشخص نیست که این صدای زنگ یا پدیدار شدن مرد جوان فقط در هنگام نزول وحی روی می داده و یا در تمام دوران بیست و سه سال رسالت او چنین اتفاقی می افتاده است (5845).
در یک سند دینی گفته شده که پیام گیری پیامبر به صورت بشارت هم بوده است که شامل رویای صادقه و خواب درست می باشد. پرسش این است که اگر این بشارت ها در خواب بوده، آیا وعده های قرآن نیز در خواب نازل شده است؟ اگر این طور باشد، پس جایگاه جبرائیل چیست؟ (4235).
2.3. نقش همسر پیامبر در دریافت وحی
اعتبار وحی به واسطه داستان ها و ماجراهای عجیبی که در مورد نحوه نزول آن در متون دینی دیده می شود، زیر سوال می رود که یکی از آنها نزول وحی در زیر لحاف همسر پیامبر است.
مثلا در یک سند دینی گفته شده در هنگامی که همسران متعدد پیامبر به او اعتراض نمودند که چرا عایشه را مورد توجه بیشتر قرار می دهد، پاسخ داد امتیاز عایشه بر شما این است که وحی در زیر لحاف او نازل می شود! پرسش این است که چرا باید وحی زیر لحاف عایشه نازل شود و چرا تکلم جبرائیل به عنوان واسطه خدا با پیامبر باید در زیر لحاف باشد؟ (5875).
طبق یک سند دینی، پیامبر اسلام در پاسخ به شکایت های زیادی که از عایشه می شده است، گفته بود در مورد عایشه همسرم، من را اذیت نکنید، چرا که وحی بر من در لباس هیچ کدام از زنان من نیامده است، مگر در لباس عایشه! یعنی در بین نه زن پیامبر، وحی فقط در لباس عایشه می آمده که گویا جبرائیل مانند یک موجود کوچک وارد این لباس می شده است! (5022). البته این بهانه ای شده بود که محمد بین زنان خود بی عدالتی برقرار سازد و عشق، محبت و شهوت خود را نسبت به آن زنان به طور یکسان توزیع نکند و آن را به جبرائیل و نزول وحی در داخل بدن عایشه نسبت دهد (5025).
3.3. نقش سایر فرشتگان در نزول وحی
علیرغم این که جبرائیل در بسیاری از اسناد به عنوان فرشته وحی معرفی شده است، ولی اسناد دیگری هم وجود دارند که سایر فرشتگان را در رساندن و ابلاغ وحی سهیم می دانند.
در یک سند دینی گفته شده که وقتی فاطمه به دنیا آمد، خداوند به سوی یک مَلَک، وحی فرستاد که نام او را به زبان پیامبر جاری کند. مَلَک یا فرشته از موجودات نوری هستند که تعداد آنها در کل آسمان ها بی نهایت می باشد، و طبق این سند که گفته شده فرشته امکان دریافت وحی را دارد، پس می توان نتیجه گرفت که دریافت کردن وحی امتیاز مهمی محسوب نمی شود. از این گذشته، امتیاز جبرائیل بر سایر فرشتگان به عنوان پیام آور وحی نیز زیر سوال می رود. ضمنا جبرائیل فقط کار پیام رسانی و انتقال را انجام می دهد، در حالی که در این سند از فرشته ای سخن گفته شده که وحی و فرمان به طور مستقل و اختصاصی برای اوست (5154).
در یک سند دینی در مورد کنجکاوی پیامبر گفته شده که از جبرائیل پرسید تو این حرف ها را از چه کسی می گیری؟ او گفت از اسرافیل! محمد باز پرسید او از کی می گیرد؟ پاسخ این بود که از فرشته ای از منطقه روحانیین می گیرد که منطقه حفاظت شده ارواح است! در ادامه محمد پرسید که او از کجا می گیرد و جبرائیل پاسخ داده بود که پیام ها از ماوراء به مدخل این فرشته تابیده می‌شود و در نهایت دست به دست می‌آید تا به تو می رسد (3366).
پس سلسله مراتب انزال کلمات خدا به پیامبر به گونه ای است که واسطه های متعددی در این میان هستند و جبرائیل شاید در انتهای صف باشد (3407).
از طرفی در اسناد دینی از فردی که محَدَّث می باشد نام برده شده که ملائک بر او نازل می شوند و با او سخن می گویند. در مورد نشانه چنین فردی گفته شده سخن گفتن فرشته با آن شخص خاص به گونه ای است که در قلب او القا می‌کند که چنین کن و چنان کن. این گونه روش ابلاغ در قلب با خطورات، الهام و اوهام همراه است که وحی درونی محسوب می گردد. پرسش این است که چرا باید به قلب القا شود و این که چرا فرشته از فاصله میلیاردها سال نوری پایین می آید که القا نماید؟ آیا ممکن نیست که از همان بالا عمل القا انجام شود؟ از طرفی این اسناد در تناقض با اسنادی است که فرشتگان را با تجسم و آمدن آنها را با داستان های جنجالی معرفی می نماید (3887).
4.3. اختصاصی نبودن جبرائیل برای پیامبر
کلمه محَدَّث در اسناد دینی به معنای نزول ملائک و سخن گفتن با شخص به کار رفته است و مثلا گفته شده که فرشته ها بر علی وارد می شدند و با او سخن می گفتند. از این روست که گفته می شود جبرائیل مستقلا بر علی نیز وارد می شد (3887). حتی طبق یک سند دینی، علی از علمی دم می زد که اگر آن را آشکار می ساخت، مسلمانان به پیامبر کافر می شدند. در اینجا می توان نتیجه گرفت که مقام علی از پیامبر بالاتر بود و آنچه او می دانست یا به او رسیده بود، از آنچه جبرائیل، روح الامین یا روح القدس به پیامبر دادند، بالاتر بوده است (5828).
طبق یک سند دینی، امامان به عنوان محدَث، با ملائکه و جبرائیل در تماس هستند و هم کلام می باشند، ولی چیزی نمی بینند. بنابراین مشخص نیست که چه تفاوتی بین پیامبر و جانشینان او وجود دارد. در سند دیگری به طور مشابه گفته شده که فرشتگان با آدمی صحبت می کنند و بنابراین موضوع وحی از حالت انحصاری و اختصاصی آن به پیامبران درآمده و به عموم انسان ها توسعه می یابد. در اسناد دیگری گفته شده که بسیاری از پیامبران، وحی را به طور اختصاصی و شخصی دریافت می کرده اند و نیز در مورد فاطمه دختر پیامبر گفته شد ه که فرشتگان با او صحبت می کنند. به این ترتیب مسیر زندگی انسان ها از طریق این ارتباط ها، به طور جبری و تحت اراده و مشیت خدا قرار می گیرد (3-6083).
در یک سند دینی گفته شده که جبرائیل برای علی، حسن و حسین هم همانند پیامبر اسلام وحی می آورد، به این گونه که وحی را به صورت صدا در گوش های خود می شنیدند. اگر جبرائیل فرشته باشد، چگونه ایجاد صدا می کند؟ مگر آن که تبدیل به یک انسان یعنی دحیه کلبی گردد. از این گذشته، پرسش این است که اگر جبرائیل بر این امامان نازل می شد، پس لاجرم قرآن باید از انحصار پیامبر خارج باشد. از طرفی، اشاره به نام این سه امام، آنها را نسبت به سایر امامان امتیاز می بخشد، در حالی که همه امامان در سایر اسناد هم تراز نامیده شده اند (2-6050).
5. علم و آموزه های جبرائیل
در اسناد دینی دیده می شود که جبرائیل به عنوان آموزش دهنده و مربی معرفی شده است، در حالی که معلم اول و اصلی انسان ها خداست. جبرائیل در واقع نقش تربیت کننده را بازی می کند و آموزه هایی که او به پیامبران از جمله پیامبر اسلام انتقال داده است، با توحید حقیقی بسیار فاصله دارد.
سند: عَلَّمَ الْاِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ
طبق یک سند دینی، پیامبر در جمع مردم فریاد زد که این جبرائیل است و او آمده تا دینتان به شما را آموزش دهد. در حالی که در یکی از سوره های قرآن گفته شده که خدا همه کاره و آموزگار بشر است. در واقع دین گزار باید فراتر از فرشته باشد و بشر باید دین خود را از کسی بگیرد که همه چیز زیرمجموعه او می باشد. یعنی خدا معلم اول می باشد و معلم دوم کسی است که از معلم اول فرا گرفته و انتقال می دهد. ولی معلم دوم نمی تواند یک واسطه باشد، چون واسطه فقط نقش انتقال را ایفا می کند و نباید تاثیری در اصل کلام داشته باشد (5842).
طبق یک سند دینی، جبرائیل به پیامبر گفته است خدای تو، رب تو نماز می خواند و در آن نماز، خود را به عنوان پروردگار فرشتگان و روح می ستاید! صرف نظر از عدم تطابق در این سند که آیا خدا هم نیاز به نماز دارد، باید گفت که جبرائیل این خبر را از مافوق خودش که روح القدس باشد برای پیامبر آورده و روح القدس بزرگ ارواح است. ولی به نظر می رسد رب در اینجا به خود جبرائیل بر می گردد که تربیت کننده پیامبر می باشد، همان طور که خود محمد گفته است «عَلَّمَنِي رَبِّي»، تربیت کننده من مرا آموخت و همه آموزه های پیامبر به داستان غار حرا بر می گردد (5121).
یک سند دینی گفته شده که جبرائیل پیامبر را برای برپا داشتن نماز شب مبعوث ساخت. در اینجا مفهوم و اعتبار بعثت زیر سوال می رود، چرا که در اسناد دیگر بعثت به مفهوم کل رسالت پیامبر به کار رفته است (5855).
1.5. جبرائیل و آموزش دعا
در اسناد دینی دعاها و نیایش هایی مشاهده می شود که گفته شده جبرائیل آنها را به پیامبر آموخته است که بعضی از آنها نه دعا، بلکه حقیقت حال بشر ساکن در زمان و مکان غیبت می باشد (3408). بعضی از این دعاها سرشار از عدم تطابق و ناکارآمدی وعده هاست، مثلا گفته شده خدا را صدا بزنید با عنوان ای کسی که دو دست او برای رحمت باز است، در حالی که قرآن گفته است خدا یک دست دارد و از طرفی تشبیه خدای حقیقی به داشتن دست هرگز در شان او نمی باشد. ضمن این که سرتاسر حیات بشر را زحمت فرا گرفته و خبری از رحمت نیست، پس این دعاها کارآیی ندارد (3407). گاهی نیز دعاهایی دیده می شود که در عدم تطابق با قدرت های خاصی است که گفته شده خداوند به پیامبران اعطا کرده است. مثلا در یک سند دینی گفته شده که جبرائیل برای پیامبر آیه ای آورد تا آن را در مقابل چشم زخم به کار بگیرد (4024).
2.5. جبرائیل، مردم نوازی یا خشونت؟
در مورد آموزه های جبرائیل به پیامبران جای بحث وجود دارد، چرا که عدم تطابق ها و تضادها همچنان به چشم می خورد و تکلیف پیروان ادیان نسبت به این آموزه ها مشخص نیست. مثلا در قرآنی که نزول أن را به جبرائیل نسبت داده اند، آیات رحم و شفقت در کنار آیات خشونت و بیرحمی قرار دارد و خواننده عاقل را به فکر فرو می برد.
پیامبر گفته است هرگاه که جبرائیل نزد من می آمد، هر سخنی را با « بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ » شروع می‌کرد. در حالی که در قرآن بسیاری از آیات با موضوع ترویج خشونت و حتی قطع دست و پا و کشتار مردم وجود دارد، چگونه آن فرمان ها را با نام خدای بخشنده و مهربان آغاز می کرده است؟ وقتی که دم از رحمت زده می شود، دیگر جایی برای زدن و عذاب نخواهد بود، پس این عدم تطابق را چگونه می توان توجیه کرد؟ (4018).
در یک سند دینی از قول پیامبر در مورد سفارش به مردم نوازی گفته شده جبرائيل از ناحيه خداوند بسیار از من تعهد گرفته و به من سفارش کرده كه نكند برخورد بدي با مردم داشته باشم و نهي کرده که مردم را با قوانيني كه مي آورم و دستوراتي كه مي دهم، اذيت کنم و به زحمت بيندازم (304).
طبق یک سند دینی، جبرائیل از طرف خدا آمد و به پیامبر گفت: ای پیغمبر، بر تو باد به خوش اخلاقی، که خوش اخلاقی خیر دنیا و آخرت را می آورد. در حالی که در این جهان غیبت زده، خیری دیده نمی شود و کسی که از شرارت این شر الازمنه آسیب دیده است، نمی تواند خوش اخلاق باشد (3723).
محمد می گوید جبرائیل بر من نازل شد و گفت که پروردگارت به تو سلام می رساند و می گوید که با خلق، مدارا کن. هر چند سفارش به مدارا کردن بسی نیکوست، اما توصیه نمودن به تنهایی کفایت نمی کند! اگر ذات اقدس کبریایی به سفیر خود می گوید هوای مردم را داشته باش، پس این نزولات ایذایی چیست؟ (3523).
در یک سند دینی گفته شده پیامبر از جبرائیل پرسید که توکل چیست، جبرائیل در پاسخ گفت علم به این که این مخلوق نیست که ضرر و نفع می کند،کمک می کند و یا جلوی کمک را می گیرد، از خلق ناامید می شود. در واقع جلوه هایی از جبر مطلق را برای محمد بیان کرد و به او گفت که فقط به الله امید داشته باشد و از بقیه چشم پوشی کن، به هیچ کس امید نبود و یا از کسی نترس و طمع در کسی نکن به جز الله! این موارد جلوه هایی از توکل می باشد (2-6104).
6. مقایسه جایگاه جبرائیل با پیامبران
یکی از پیچیدگی های اسناد دینی این است که مشخص نیست بین پیامبر و جبرائیل، کدام یک به خدا نزدیک تر بوده اند. مواردی وجود دارد که جبرائیل مدعی شده بین او و خداوند حجاب های بیشمار و سوزان وجود دارد که نمی تواند از آنها عبور کند. در حالی که پیامبر مدعی بوده از جبرائیل بالاتر است. حال پرسش این است که چه نیازی به واسطه شدن جبرائیل بین او و خدا وجود داشت و چگونه چنین واسطه گری امکان پذیر می شد در جایی که جبرائیل از حجاب ها و موانع نمی توانست عبور کند و به خدا برسد؟
در یک سند دینی پیامبر از جبرائیل پرسید که آیا او به مقام رویت ذات خدا رسیده و خدا را دیده است؟ پاسخ جبرائیل این است که بین من و ذات اقدس کبریایی هفتاد هزار پرده و حجاب و مانع از نور وجود دارد که اگر بخواهم حتی از یکی از آنها عبور کنم، می سوزم (1938). ولی جبرائیل به تعبیر قرآن آن قدر مهم است که خبر از بالا می‌آورد، همواره وقتی که بحث وحی و پیام از ماورا است و یا در احادیث قدسی که خدا حرف می زند، جبرائیل واسطه می شود، بنابراین جبرائیل یک موجود معمولی نیست. حتی در سفر معراج نیز جبرائیل چند پله ای از محمد عقب تر بود و تمام مراتب لاهوت، ملکوت و ناسوت را طی نموده بود (3737).
پیامبر به علی گفته است که خداوند خلقی را بالاتر از من، نیافریده و هیچ کس را به اندازه من اکرام و تکریم ننموده است. در ادامه علی از محمد پرسید تو بالاتر هستی یا جبرائیل که محمد پاسخ داد خداوند همه پیامبران را بر ملائکه مقرب که یکی از آنها جبرائیل می باشد، فضیلت بخشیده است. علت این که علی چنین سوالی پرسید این است که جبرائیل حرف خدا را برای محمد می آورده و به ظاهر مافوق او بوده است، چون اگر محمد توانایی تحمل و دریافت مستقیم صدای الهی را داشت، چه نیازی به جبرائیل بود؟ (3653).
1.6. مقایسه جایگاه محمد با سایر پیامبران و نقش جبرائیل
در شرایطی که محمد برای ارتباط با خدا نیاز به واسطه گری جبرائیل داشته است، سایر پیامبران راه های مستقیم تری برای ارتباط با خدای خودشان داشته اند.
جبرائیل به عنوان واسطه بین محمد و خدا شناخته می شود، یعنی محمد نیاز به واسطه برای ارتباط با خدا داشته است، در حالی که موسی بدون واسطه با خدا صحبت می کرد (2296).
در اسناد دینی گفته شده وقتي كه موسی مبعوث به رسالت شد، خدا با او حرف مي زد و ارتباط خاصي با موسي داشت. در سایر اسناد گفته شده خدا با همه انبيا به وسيله جبرائيل یا پيك امين حرف مي زد. اما با موسي، بدون واسطه جبرائيل حرف مي زد. البته در ارتباط با موسی هم واسطه وجود داشت، مثلاً خدا در درخت تجلي مي كرد و درخت با موسي حرف مي زد (465).
در اسناد دینی دیگر هم باز تاکید شده که موسی بدون واسطه با خدا حرف می زد، ولی پیامبر اسلام و سایر انبیا با واسطه با خدا سخن می گفتند. در مورد موسی گفته شده خدا در یک درخت تجلی کرد و آن درخت با موسی سخن گفت، پس موسی از طریق گوش و شنیدن به درجه رویت رسید. واسطه محمد با خدا جبرائیل بود و محمد در هنگام معراج هم صوت خدا را دریافت کرد و به رویت رسید. ولی هیچ کدام از آنها نتوانستند خدا را ببینند، چون اگر می دیدند، جذب ذات می شدند و دیگر برنمی گشتند (2296).
در یک سند دینی گفته شده که «مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ والْاَرْضِ» که به مفهوم مالکیت آسمان و زمین است را به ابراهیم نشان دادیم. در این سند اشاره شده که ابراهیم دچار خلق جدید شد و چشم او را به طوری تغییر دادند که توانست آن ذرات نورانی را ببیند. این ذرات نورانی همان فرشته یا مَلَک بودند و یکی از آنها همان جبرائیل است که به محمد الهام می نمود (4178).
7. شناسایی ماهیت جبرائیل
1.7. جبرائیل و علی
یکی از داستان های گفت آور در مورد جبرائیل، طول عمر و زمان طولانی فعالیت او می باشد که گویا از ابتدای نبوت پیامبران تا انتهای آن همواره حاضر بوده است. در کنار آن علی نیز به عنوان همراه همیشگی نبوت پیامبران معرفی شده و بنابراین شخصیت علی و جبرائیل درهم آمیخته است.
در یک سند دینی گفته شده جبرائیل به یکی از انبیا گفت من نمی دانم چقدر عمر کرده ام، فقط می دانم که هزار بار هستی خلق و نابود شده و من بوده ام. گویا از ابتدا وردست خدا بوده است! (2286). در یک سند دینی گفته شده جبرائیل در پاسخ به پرسش یکی از انبیا در مورد عمر خود گفت من نمی دانم چقدر عمر کرده ام! فقط می دانم هزار بار کل هستی خلق شده و نابود شده، من بوده ام! گویا جبرائیل از ابتدا وردست خدا بوده است! (2286).
در یک سند دینی گفته شده که علی همواره در بعثت در کنار همه پیامبران بوده و حرکت می کرده است و به طور پنهان و محسوس در طی هزاران سال راه را به آنها نشان می داده و هم مدد می رسانده است. در واقع علی به عنوان واسطه بین ذات اقدس کبریایی و زمینیان معرفی شده که در این صورت گمان می رود جبرائیل واقعی خود علی بوده باشد. چون پیامبر گفته است در هنگام معراج دیدم که علی روی صندلی نشسته و قشونی از فرشتگان دور او هستند (4210).
2.7. جبرائیل، مشیت و اسماء و صفات الهی
جبرائیل ممکن است طبق اسناد دینی همان واسطه بين خدا و انبيا و یا مشیت الهی باشد. علت این است که در زمان و مکان غیبت، اطلاع از حقیقت ناممکن است (ظ 77). در مورد مشیت خدا گفته شده که همان رب ‌الارض و به گفته بعضی اسناد همان جبرائیل می باشد (3620). بعضی ها معتقد هستند که جبرائیل همان مشیت است که مشیت خالق اسماء و صفات می باشد (1938).
در یک سند دینی گفته شده که جبرائیل که واسطه وحی بین محمد و الله بود، سه بار کلید های گنج های زمین را به عنوان دستمزد او در دنیا به او داد که البته به جز پاداش او در قیامت می باشد. این کلید ها را می توان معادل همان اسما و صفات دانست که باید در دنیا فعال شود. ولی پیغمبر از پذیرش آن امتناع کرد و گفت به جای آن ترجیح می دهم در برابر پروردگار تواضع کنم. شاید محمد می دانست که هر اسما و صفات خوبی که به دنیا بیاید، به دلیل فضا و قضای غیبت تبدیل به شر می گردد (1853).
3.7. جبرائیل به عنوان عامل اجرای فرمان
در جایی که شخصیت جبرائیل با مشیت الهی درهم آمیخته است، در تعدادی از اسناد دینی از جبرائیل به عنوان واسطه دوستی و شفاعت نه فقط برای پیامبران، بلکه برای همه انسان ها نام برده شده است.
در یک سند دینی، پیامبر مدعی است که وقتی خدا کسی را دوست دارد، به جبرائیل که اشرف ملائکه است فرمان می دهد و او را مطلع می سازد که من فلانی را دوست دارم و تو نیز باید او را دوست داشته باشی! جبرائیل هم این فرمان را به آسمان که منظور مقدرات و مشیت است اعلام می کند. در واقع اعلام فرمان به جبرائیل و رسیدن فرمان به مشیت، حالت بالقوه است و سپس رسیدن آن به اسما و صفات و زمین، حالت بالفعل و اجرایی آن می باشد (1883).
طبق یک سند دینی، خدا به جبرئيل گفته است فلان بنده من التماس مي كند كه ما او را ببخشيم و از بس که اصرار کرد، من راضي شدم. به محض این که خدا فرمان داد، جبرائیل آن را تایید و اجرا می کند و می گوید که رحمت خدا بر فلانی! (ظ 77).
در اسناد دینی گفته شده که اگر خدا کسی را دوست داشته باشد، نام او را از آن بالا دست به دست به پایین می فرستد، و این فرمان از جبرائیل و میکائیل به ملائکه معمولی منتقل شده و آنها اعلام می‌کنند که خدا این فرد را دوست دارد. طنین چنین فرمان الهی این است که همه دل ها و همه خلقت او را دوست داشته باشند. برعکس در مورد اسمای ایذایی خدا نیز همین سلسله مراتب اشاره شده است. بنابراین علاوه بر این که این اسناد بیانگر جبر مطلق هستند، گویا جبرائیل و سایر فرشتگان ماموران ابلاغ اسمای حسنی یا ایذایی می باشند که البته در غیبت اسمای ایذایی حکمفرماست (5122).
در یک سند دینی گفته شده وقتی که خدا کسی را دوست دارد، به جبرائیل که اشرف ملائکه است فرمان می دهد که من فلانی را دوست دارم و تو نیز باید او را دوست داشته باشی! این فرمان همان کُن می باشد و ابلاغ آن به جبرائیل، نشان دهنده سلسله مراتب در جبر مطلق است. سپس جبرائيل اين فرمان را به آسمان یعنی مقدرات و مشیت اعلام مي کند. پس دوستي خدا از آن بالا که فرمانش صادر شد، در واحد مشيت آمده و در پایین به صورت اجرایی درمی آید. از انجا که مشیت بالقوه و اسماء و صفات بالفعل می باشد، ابلاغ فرمان به جبرائیل در واحد بالقوة می رود و او هم به زمين فرمان مي دهد (ظ 777).
در مورد دوستی و دشمنی گفته شده وقتی که خداوند از بالا از منطقه کُنْ اراده کند تا یک نفر را عزیز کند، دل ها را متوجه او کرده و او را بالا ببرد، به موکل مسئول خلقت یعنی جبرائیل می‌گوید من فلانی را دوست دارم. آنگاه جبرائیل به زمین مخابره می کنند و وقتی که به زمین می‌رسد، در و دیوار و سقف و ستون و چپ و راست و انسان و حیوان و شب و روز و آفتاب و مهتاب و سال و تقویم و تاریخ و همه چیز در فاز دوست داشتن او و خوشبختی او می‌رود. یعنی وقتی خدا برای یک نفر خوشبختی می‌خواهد می‌گوید که: «کُنْ سَعیداً» همه چیز برایش به سمت کامیابی پیش می‌رود. و هر وقت هم برعکس باشد از یکی بدش بیاید، یا نخواهد یک نفر را کمک کند، یا او را در زاویه غضب و خشم و دشمنی قرار بدهد باز همین طور می گوید «کُنْ شَقیاً» (2698).
4.7. جبرائیل یا شدید القوی
در اسناد متعددی اشاره شده که وحی و شرعیات دینی از ناحیه شدید القوی به پیامبر رسیده است که می توان آن را همان جبرائیل دانست. ولی معنی واقعی شدیدالقوی باید به خدای حقیقی ارتباط داشته باشد که قوی و شدید است و به ولی میانی تعلیم می دهد. در یک سند دیگر پیامبر گفته است که من هيچ دخل و خرجى در اين دين ندارم و امين وحى هستم. یعنی طبق یک آیه قرآن، هر چه پیامبر می گوید وحى است که «شَدِیدُ الْقُوی» به او ارسال کرده است. در مورد این این «شَدِیدُ الْقُوی» گفته شده که جبرائیل است و بعدها مشخص شد که روح‌القدس می باشد که از جبرائیل قوی تر و بالاتر است. چرا که جبرائیل قسمت‌های خط قرمز در منطقه فوقانی را نمی‌تواند رد کند، در حالی که روح القدس می تواند عبور نماید (3736).
طبق یک سند دینی، معلمین ثانی در جایگاهی خاص قرار دارند که با توجه به وظایف ولایی، علیایی و فوقانی، شرایع را می‌سازند و مناسک را ترسیم می‌کنند. در حالی که در اسناد دیگر گفته شده شارع خداست. مثلا در یک سند گفته شده فروع دین به وسیله جبرائیل که «شَدِيدُ الْقُوَى» نامیده شده، به محمد ابلاغ شده است (3648).
سند: عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى
در یک سند دینی گفته شده تعالیم عالیه ظهوری بسی سنگین و سخت است که شامل نردبان هایی از فرش به عرش می باشد. این نوع دانش با دانش های قابل هضم و روان که اکثریت را جذب می کند، تفاوت دارد. این گونه آموزش که از ذات اقدس نازل می‌شود، فطری و قهری بوده و با اختراعات سماوی به زمین وارد می‌گردد. وقتی که معلم وسطی به درس و بحث می نشیند، شاگردان او به رعشه می افتند، پس آن کس که بفهمد، آن را به خوبی دریافت می کند و نقش یقینی پیدا می کند. در بعضی اسناد شدید القوی اشاره به جبرائیل دانسته اند، ولی منظور از این واژه همان ذات اقدس کبریایی می باشد. یعنی آن کسی که قوی او شدید است، به ولی میانی تعلیم داد (2989).
در یک سند قرآنی از جبرائیل به عنوان «شَدِيدُ الْقُوَی» یاد شده به معنی کسی که قدرت او زیاد است و به محمد آموخته است. پرسش این است که آیا جبرائیل «شَدِيدُ الْقُوَى» است؟ تاریخ نشان می دهد در مواقعی که پیامبر نیاز به حمایت داشت، مثلا آنگاه که او را مسموم کردند، در موضوع ابلاغ غدیر و یا هنگامی که از نوشتن او ممانعت کردند، شدید‌القوی به کمک او نیامد (1-6076).
8. جبرائیل و دحیه کلبی
در کنار اسنادی که جبرائیل را همان علی، مشیت و یا شدید القوی معرفی نموده است، اسناد بسیاری وجود دارند که جبرائیل را یک شهروند عادی مدینه به نام دحیه کلبی معرفی نموده اند که در خانه پیامبر رفت و آمد داشته و با همسر او عایشه روابط خاصی را برقرار کرده بود که وحی نیز از طریق او به عایشه و در زیر لحاف او منتقل می شد.
نام کامل این فرد دِحْیَةُ ابنُ خَلیِفَةَ الْکَلبِی است (3922).
در یک سند دینی از قول فاطمه دختر پیامبر گفته شده که دحیه کلبی به منزل آنها آمد و پیامبر او را عموی فرزند خود صدا زده و از او خواست که یک پشتی در پشت کمر او بگذارد. در هنگامی که دحیه خانه آنها را ترک کرد، چیزهایی از لباس او بر زمین ریخت که پیامبر به حاضران گفت این عنبر است که از بال های جبرائیل ریخته است. در اینجا پرسش این است که اگر آن فرد دحیه کلبی باشد، بال و پر نداشت که از آن عنبر بریزد. از این گذشته مگر فرشته هم دچار کمردرد می شود که باید در پشت او پشتی قرار دهند؟ اگر جبرائیل به شکل دحیه کلبی پدیدار می شده، پس در صورتی که او به مردم امر و نهی کند، آنها باید قبول نمایند. پس چه نیازی بوده که جبرائیل به شکل دحیه کلبی بر پیامبر وارد شود؟ در جایی که شیطان هم خود را می تواند به چهره های مختلف درآورد. بنابراین مشخص نیست که تکلیف آن مصحفی که آورده آن چنین جبرائیلی است، چه می شود و چگونه می تواند پاسخگوی مسلمانان باشد (5500).
در بعضی از اسناد دینی گفته شده وقتی که فرشته تجلی پیدا می‌کند، دیدنی خواهد شد و تبدیل به جسم می‌شود. مثلا گفته شده جبرائیل به صورت دحیه کَلبی می‌آمد نزد پیغمبر در جمع صحابی می‌نشست. داستانی هم نوشته شده که یک روز علی نزد پیامبر آمد که جا نبود و دحیه کلبی بلند شد جای خود را به علی داد، که در آن هنگام پیامبر گفت این جبرائیل بود! (3887).
در یک سند دینی گفته شده که علی نزد پیغمبر وارد شد و دید که سر پیامبر روی پای فردی به نام دحیه کلبی است و خواب رفته است. او از دحیه کلبی خواست که برخیز تا من بنشینم و سر پیامبر را روی پای خود قرار بدهم. دحیه جای خود را به علی داد و علی سر پیامبر را روی پای خود گذاشت. پیامبر چشمان خود را باز کرد و گفت دحیه کجا رفت؟ او جبرائیل بود که به صورت دحیه کلبی درآمده است! (3530).
در یک سند دینی گفته شده که پیامبر علی را به عنوان امیر المومنین خطاب کرد و در پاسخ به پرسش علی که چرا در دوران حیات خود، تبلیغ او را می کند، گفت روزی من و جبرائیل نشسته بودیم که تو رد شدی و سلام نکردی! آنگاه جبرائیل در مورد علت سلام نکردن تو پرسید و گفت به خدا اگر سلام می کرد، شاد می شدیم و پاسخش را می دادیم! در این هنگام علی گفت من تو را با دحیه ابن خلیفه کلبی دیدم و به تصور این که شما با هم خلوت کرده اید، نخواستم حواستان را پرت کنم! در این هنگام پیامبر گفت که او دحیه کلبی نبود، بلکه جبرائیل بود! (3-6106).
در یک سند دینی گفته شده که در مراسم ازدواج علی و فاطمه، علی به پیامبر گفته دحیه کلبی برای او زره زیبایی به عنوان هدیه ازدواج آورده و پرسیده است که آیا بپذیرم یا خیر؟ پیامبر با تبسم پاسخ می دهد که این فرد دحیه کلبی شهروند مدینه نیست، بلکه جبرائیل است! همان جبرائیلی که مسئول وحی است که بر اساس مدارک موجود گاه بر پیغمبر و گاه بر علی نازل می‌شود و مواردی مبهم وجود دارد که گفته شده بر سلمان فارسی وارد می شده است (3922).
در اسناد دینی متعددی گفته شده جبرائیل گاهی به شکل نور است و گاهی هم همان دحیة ابن خلیفه کلبی است که به خانه عایشه می‌آید، همانند یک انسان شام می‌خورد، می‌خوابد، بگو بخند و خوش و بِش می‌کند و پیغمبر هم از او تعریف می‌کند و می‌گوید به کمر عمویتان دحیه پشتی گذارید تا کمرش با دیوار آزرده نشود! از یک طرف دحیه دائما به خانه عایشه می رود و از یک طرف می گویند خانه عایشه محل نزول وحی است، پرسش این است که چه ارتباطی بین جبرائیل، وحی و دحیة ابن خلیفه کلبی وجود دارد؟ (5941).
طبق اسناد مختلف، ارتباط عایشه هم با جبرائیل و هم با دحیه کلبی نزدیک بوده و او فقط در خانه عایشه آن هم زیر لحاف می‌آمد! اگر این فرد جبرائیل بوده باشد، می توان مدعی شد که موضوع با ماورا ارتباط دارد. ولی اگر او واقعا فقط یک انسان یعنی همان دحیه ابن خلیفه کلبی باشد به طوری که حتی در اسنادی گفته شده که پیامبر از خانواده اش می خواست که پشت کمر او بالش بگذارند تا تکیه دهد، آنگاه موضوع کاملا متفاوت خواهد شد که چگونه یک انسان وارد حریم خصوصی پیامبر و حتی زیر لحاف منزل او شده است ( 5905).
1.8. زیر سوال رفتن وحی به واسطه عدم اصالت جبرائیل
با توجه به عدم تطابق ها در شخصیت جبرائیل و نامشخص بودن منشا آنچه که شخصیت های موهومی همچون دحیه کلبی به جای پیام خدا به محمد انتقال داده اند، موضوع وحی از این دیدگاه زیر سوال می رود و واقعی بودن اتصال محمد با فرمانروای هستی را به چالش می گیرد.
ارزیابی وحی به کمک عقل کار ساده ای نیست، چون گفته شده که وحی مربوط به خانه عایشه است و فقط در آنجا وارد می شود و پیامبر هم گفته است که بعد از من دین خود را از عایشه بجویید. از طرفی جبرائیل هم در نقش دحیه کلبی، شهروند مدینه ظاهر شده و به خانه محمد رفت و آمد داشته و حتی پشت او برای تکیه دادن بالش قرار می دادند تا دچار کمردرد نشود! در حالی که مشخص نیست چرا یک فرشته نیاز به بالش داشته است؟! (5688).
علت تمام گرفتاری های اسلام بر سر حلقه وصل محمد به فرماندهی کل آفرینش بود. چرا که پیامبر به جبرائیل وصل بود، ولی مشخص نیست که خود جبرائیل به کجا وصل بود؟ گاه به شکل یک شهروند مدینه به نام دحیه کلبی و با چهره انسان ظاهر می شد و گاه به شکل فرشته ظاهر می شده است. در اسناد بسیاری دیده می شود که شیطان و فرشته در الهامات جابجا می شدند (5670). بنابراین به دلیل این که هویت جبرائیل با دحیة ابن کلبی در هم آمیخته، پیامبر در مورد نزولات وحی سرگردان و گیج می شد (5954).
سند: يُوحِي اِلَيَّ رَبِّي
در یک سند دینی گفته شده که پیامبر به واسطه دریافت وحی هدایت شده است و آنچه که او را از سایر انسان ها در ساختار انسان بودن جدا می‌کند، وحی است. ولی مشکل سر این است که در اسناد دینی گفته شده که دحیه کلبی به جای جبرائیل نزد پيغمبر و به خانه او رفت و آمد می کرد و پیامبر هم تصور می کرد که او جبرائیل است. بنابراین یکی از مهم ترین علل گمراه شدن پیامبر، مشتبه شدن امر بین جبرائیل و ‌دحیة کلبی بوده که اصالت وحی را دچار چالش های اساسی می نماید. بنابراین مشخص نیست که چگونه پیروان او می‌توانند تشخیص دهند که اکنون آبشخور آنها از رحمان است و یا از شیطان؟ (5970).
سند: لَوْ دَنَوتُ لَاحْتَرَقْتُ
طبق یک سند دینی، جبرائیل به محمد گفت که در بالای سر شما هفتاد حجاب یا پرده وجود دارد که اگر بخواهم وارد این منطقه ممنوعه شوم، در داخل این حجاب ها خواهم سوخت. پرسش این است که در این صورت خود جبرائیل چگونه می تواند این حجاب ها را در نوردیده و کلام خدا را گرفته و به زمینیان ارسال کند؟ چگونه انبیا به فرشته وحی اعتماد می کردند که از طرف خدا پیام آورده باشد؟ (4304). از این اعتراف جبرائیل که به محمد گفته بود اگر از این محدوده بالاتر بروم، خواهم سوخت، می توان گفت که جبرائیل متصل به ذات اقدس کبریایی نیست (3366).
با توجه به این که دین از طریق الهامات، القائات و اوهام به پیامبر رسیده است، او باید شک می کرد که آیا واقعا فردی که به چهره دحیه کلبی وارد خانه او شده، جبرائیل است یا همان شهروند مدینه می باشد؟ ممگر نباید جبرائیل از جنس نور باشد، پس چه نیازی است که تبدیل به یک انسان شود؟ آیا بهتر نبود که پیامبر به صورت نور او را می دید تا به صورت انسان؟ شاید علت این باشد که چون آن جوان زیبارو وارد خانه او و همسر او می شد، پیامبر بگوید که او جبرائیل بود تا از ایجاد شایعات جلوگیری کند (1-6100).
شاید علت ایجاد بدبختی های بشر از ناحیه جبرائیل این است که تمام ادیان غیبت مدعی بودند که وحی از جانب این فرشته به آنها ارسال می شده، در حالی که در نهایت ملت های پیرو این ادیان از خدا دور شدند و آن وحی ها ناکارآمدی و عدم اتصال به خدا را اثبات کرد (3820).
2.8. جبرائیل در نقش یک فیلتر
با وجود عدم تطابق های ذکر شده، مشخص می گردد جبرائیل که به عنوان پیک وحی در اسناد دینی معرفی شده است، نه تنها نمی تواند نقش اتصال پیامبران با خدا را ایفا کند، بلکه خود این شخصیت موهوم تبدیل به فیلتری شده و مانعی در رسیدن پیام های خدا به انسان ها می باشد. بنابراین آنچه که از کانال جبرائیل به پیامبران رسیده، در واقع عامل گمراهی است.
در یک سند دینی گفته شده که هیچ کس به کُنْه و محتوای معرفت رب نمی رسد و حتی پیامبر هم به چنین حقیقتی اعتراف کرده است. زیرا معرفت خدا در غیبت ممکن نیست و محمد نتوانست با ذات خدا ارتباط برقرار کند، یعنی بین ذات اقدس و پیغمبر هم فیلتر بوده که یکی از آنها جبرائیل می باشد. جبرائیلی که گاهی تبدیل به یکی از شهروندان مدینه به نام دحیه کلبی می‌شد، قابل اعتماد نبود. کما این که در یک سند گفته شده علی وارد شد و دحیه کلبی بلند شد و جای خود را به او داد. علی روی به تعارف آورد که زحمت نکش، آن سو می نشینم، ولی پیامبر به او اطلاع داد که او را رها کن که او جبرائیل است! (3754).
سند: فَقَد کَتَمَ مَا اَنزَلَ اللهُ
آنچه را که خدا نازل کرده از طریق فیلترینگ روح‌القدس، جبرائیل، کاتبان، تقیه و کلم الناس به انسان ها رسیده است (3740).
در واقع توحید غیبت به دلیل وجود فیلترهایی همانند جبرائیل که به عنوان پیک وحی معرفی شده و گاه به صورت یک شهروند مدینه در می آمده است، گیج کننده می باشد. هنوز مشخص نیست که چرا خدا پیام خود را به طور مستقیم به محمد نمی فرستاد؟ (3473).
در مجموع ادیان و مذاهب دارای حجاب ها، موانع و فیلترها هستند و آنچه که به پیامبران انتقال یافته است، به دلیل ویژگی سرزمین غیبت، قابل اطمینان نیست. دلیلی وجود ندارد که گفته شود جبرائیل همه کلام حق را به پیامبر انتقال داده باشد و خدا حقایق را به جبرائیل گفته باشد. سلسله مراتب منبع وحی از خدا، جبرائیل، پیامبران و انسان ها دارای مشکلات ساختاری می باشد. از متون دینی چنین برداشت می شود که دو عامل پیک وحی قبل از جبرائیل شامل روح القدس و میکائیل هستند که نشان می دهد حتی ارتباط جبرائیل با آن کسی که او خود را واسطه بین انسان ها با وی معرفی کرده است، مستقیم نمی باشد و هنوز واسطه های دیگر وجود دارند (3838).
دینی که به دست ما رسیده است، آکنده از فیلترهاست که یکی از آنها خود جبرائیل می باشد. پس نمی توان با اطمینان گفت که وعده های داده شده از طرف خدای حقیقی است، چون حتی همیشه باید حق را به خدا داد (3509).
این حقیقت را می توان در دوران پس از پیامبر و زندگی خلفای او نیز مشاهده کرد. مثلا در یک سند دینی از قول عمر، خلیفه دوم مسلمانان گفته شده که اگر علی نبود، من گمراه می شدم! پرسش این است که پس نقش جبرائیل در این میان چه بود و مگر آنچه که او به پیامبر وحی کرده بود، برای هدایت خلیفه او عمر کافی نبود؟ (5937).
3.8. علت نسبت دادن آموزه ها به جبرائیل
بر اساس آنچه که تاکنون اشاره شد، شکی باقی نمی ماند که جبرائیل به ذات اقدس کبریایی متصل نبوده، بلکه پیام های خود را از جایی دیگر به محمد انتقال می داده است که موجب گمراهی او و پیروان وی گردیده است. ولی پرسش این است که چرا محمد تلاش می کرد که خود را متصل به جبرائیل معرفی کند و چرا ادعای اتصال مستقیم به خدا نداشت؟
در واقع خدا نباید محدود شود به این که فقط از طریق جبرائیل سخن می گوید، خدا محدودیت ناپذیر است یعنی حد و خط و نشان ندارد، بلکه محدوده ها فقط برای مخلوقات می باشد. خدا هر طور که بخواهد با پیامبران خود صحبت می کند «وَ مِنْهُ مَا قَذَفَهُ فِي قُلُوبِهِم» گاهی وقت‌ها هم به دلشان می‌اندازد
«وَ مِنهُ رُؤيَا يُرِيَّهَا الرُّسُل» گاهی وقتها در خواب است
«وَ مِنهُ وَحيٌ وَ تَنْزِيلٌ يُتْلَي وَ يُقْرَا» گاهی وقتها هم این نزول وحی به وسیله ارتعاشات سماوی است و انزال مراتب مختلف (3366).
یکی از دلایلی که پیامبر سخنان خود به جبرائیل منتسب می کرد، این بود که اگر می گفت من از خودم می گویم، کسی به پیام و سخن او توجهی نمی کرد. یعنی ممکن نبود که مردم از او بپذیرند که خدا بدون واسطه به او پیغام داده است، چون خدا را نمی شناختند (4331).
گفته شده دلیل این که پیغمبر پذیرفت معاویه کاتب او بشود، این بود که مخالفان او ببینند که به وی وحی نازل می‌شود. یعنی حضور یکی از منافقان موجب می شد که بدانند پیامبر دروغ نمی گوید. ولی معاویه هرگز جبرائیل را نمی‌دید که بگوید که من دیده ام و از او شنیده ام، بلکه در هر حال سخنان را از خود پیامبر می شنید (4333).
4.8. جبرائیل و نزول قرآن
یکی از دستاوردهای وحی و نتایج ارتباط پیامبر با جبرائیل، مجموعه آیاتی است که پس از مرگ او توسط کاتبان وحی و عثمان، خلیفه سوم مسلمین گردآوری و تحت عنوان قرآن یا کتاب مقدس مسلمانان به خدا منسوب گردید و تبدیل به یکی از مبانی اصلی دین اسلام شد.
سلسله مراتب در ارسال کتاب قرآن فعلی از خدا به روح القدس، از او به میکائیل، از میکائیل به جبرائیل، از جبرائیل به محمد امین و از او به خلیفه سوم می باشد (4028).
در یک سند دینی گفته شده قرآن کلام خدا و املاء جبرائیل است، یعنی او به پیامبر الهام می کند که بنویس! (5522). هر چند جبرائیل مدعی است که قرآن گفتار خداست، ولی ادعاهای موجود در این کتاب اثبات نشده است. مثلا اگر خدا می گوید مرا بخوانید تا شما را استجابت کنم، مردم او را صدا می زنند و پاسخی نمی آید. بنابراین اصالت این کتاب زیر سوال می رود (5902).
در مورد کتابت قرآن سلسله مراتبی است که «یَدَاً بِیَدْ» به معنی دست به دست گشتن می باشد، یعنی گفته شده از ذات خدا به آن فرشته‌ای که بین جبرائیل و آن منطقه ممنوعه یا عرش بود و از جبرائیل به مخبر یا پیامبر و از پیامبر به هفت کاتب. پس اگر در کتابت حقیقی بود، آن دست خدا در آیات نمودار می‌شد (3642). علت این که جبرائیل به امین معروف شده بود، این است که از خودش در کلام خدا تصرف نمی کند. محمد هم به امین مشهور بود، یعنی گفته شده دو امین بین خلق و خالق واسطه بودند. اصولا فرشته نمی تواند در کار خدا خیانت کند، چون طبق یک سند دینی فرشته هرگز نمی تواند بر علیه خدا عصیان کند و ساختار او طوری تنظیم شده است که متصل به خداست و فقط نقش سیم رابط را ایفا می کند. بنابراین تمام دخل و تصرف ها در کتابت وحی از جانب کاتبانی بوده که از پیغمبر می گرفتند و به گونه دیگری ثبت می کردند که گاهی نیز لو می رفتند (2628).
طبق یک سند دینی، جبرائیل به پیامبر گفته است که ما قرآن را برای تو باز گذاشتیم تا هر طور که می خواهند از آن استفاده کنند. در این سند گفته شده که قرآن بر پایه هفت نوع حرف نازل شده که البته حرف با اعراب تفاوت دارد. بر این اساس چگونه می توان از این کتاب آنچه را که خدا اراده کرده است، برداشت نمود؟ مگر جبرائیل هر آیه را یک بار نازل نمی کند؟ (4560).
با این حال اسناد زیادی وجود دارند که از قرآن دیگری سخن می گویند. قرآنی که جبرائیل به علی نازل کرده و یا مصحف یا قرآنی که پیامبر به طور جداگانه به علی تحویل داده است و با آنچه که کاتبان وحی نوشته اند، کاملا متفاوت می باشد.
مثلا در یک سند دینی گفته شده که پیغمبر برای علی کتابی را املا می کرد و او می نوشت که گویا کتاب وحی بوده است. وقتی که کتاب به نصفه رسید، محمد خوابش برد و علی همچنان به نوشتن ادامه داد تا کتاب تکمیل گردید. وقتی که محمد بیدار شد، از علی پرسید که چه کسی به تو املا کرد؟ علی پاسخ داد خود تو ای رسول خدا! محمد گفت آن جبرائیل بود که بر تو املا کرد! پس با این حساب، جبرائیل هم بر محمد نازل می شده و هم بر علی و نیمی از کتاب هم از کلمات پیامبر و نیم دیگر از علی می باشد (4828). در یک سند دینی گفته شده که جبرائیل علاوه بر محمد، بر علی هم نازل می شده است که کتابی را به علی نازل می ساخت و علی می نوشت. در این صورت می توان گفت که احتمالا کتابت علی همان قرآن اصیل است که جبرائیل به طور مستقیم برای او آورده است و علی کاتب اصلی قرآن می باشد (3882).
در مورد این که چرا پیامبر ننوشته بود که علی وصی بلافصل و رسمی اوست، در یک سند دینی گفته شده جبرائیل کتابی را از ناحیه ربوبی آورد که در آن کتاب همه چیز نوشته شده بود و زمانی که موقع امر وصایت فرا رسید تا پیامبر آن را ابلاغ کند، فرشته های امنای الهی آمدند و این کتاب را که همه چیز در آن مسجل و آماده بود، تحویل دادند و جبرائیل به محمدگفت که برو و به سوی مردم خارج شو و این کتاب را تبلیغ و نشر کن و ما هم تو را کمک می کنیم. ولی پبامبر ترسید و چنین نکرد (4380).
در یک سند دینی گفته شده در زمان ظهور مصحف علی پدیدار می گردد. در اینجا اشاره ای به نام قرآن نیست، بلکه به مصحفی اشاره می شود که گفته شده در هنگامی که پیامبر وفات کرد، علی خانه را ترک نکرد تا آن قرآن اصیل را تدوین کند، قرآنی که خود او به طور مستقیم از پیامبر شنیده بود. آنگاه کتاب را برداشت و به مسجد و اجتماع مسلمین آمد و گفت که این کتاب خداست، همان طوری که در طول بیست و سه سال بر محمد نازل شد. البته علی نامی از قرآن نبرد. علی ادامه داد من آنچه را که خدا گفت و جبرائیل آورد، بین دو لوح گردآوری کرده ام. لوح به معنی یک پرانتز زمانی و مکانی است و این دو لوح به معنای غیبت و ظهور می باشد. ولی مسلمین به او گفتند کتاب خود را بردار و برو، چرا که ما خودمان کتاب داریم (2366).
در اسناد دینی گفته شده که در پایان عمر پیامبر، مصحفی از سوی خدا به وسیله جبرائیل آورده شد که در واقع ظهوریاب بود. این مصحف دست به دست به فرزندان رسول رسيد که حاوي دستورالعمل هايي براي واليان مياني بود (ظ 582). آیاتی از قرآن جابجا شده که گویا مواردی که کاملا جابجا نشده از طرف روح القدس و سایر موارد از طرف جبرائیل بوده است. در این سند اشاره شده کسانی که آیات قرآن را جابجا می کنند، نادان هستند و نیز تصریح شده که قرآن را روح القدس آورده است که بعضی ها او را همان جبرائیل می دانند. در حالی که روح القدس باید موکل نفخه روح باشد. در هر صورت از آنجا که از کتاب حمایت نشده است، به دست افرادی افتاده که آن را تحریف کرده اند (2-6112).
9. داستان های عجیب در مورد جبرائیل
با توجه به موهومی بودن و ناشناخته ماندن شخصیت جبرائیل برای پیروان ادیان به ویژه دین اسلام، مشاهده می شود که گاهی داستان های عجیب و غریب و تخیلی هم به جبرائیل نسبت داده شده و با وارد ساختن این موجود به زندگی اطرافیان پیامبر، تقدس ویژه ای به آنها داده شده است. ولی این ماجراهای باورنکردنی، راه را برای محققین پیچیده تر می سازد.
مثلا در یک سند دینی گفته شده که عده ای به دیدن پیامبر آمدند و برای او خرمایی به نام برنی آوردند. پیامبر به آنها گفت جبرائیل به من خبر داد که در این خرما نه مزیت نهفته است، یکی از آنها این که شیطان را دیوانه می کند ولی پرسش این است که چگونه دیوانگی را می توان به شیطان نسبت داد (5209).
در یک سند دینی گفته شده که جبرائیل از نوعی خرمای متفاوت که از یکی از مناطق برای پیامبر آورد ه بودند سوال کرد که این چیست؟ وقتی پیامبر پاسخ داد که خرماست، جبرائیل شروع به تعریف از خرما کرد که هم دارو و شفا و هم حسنه است و هم افزاینده آب منی است، و هم آثار معنوی دارد که با خوردن هر دانه از خرما، برای انسان حسنه ای نوشته می شود و خدا از او راضی می گردد و شیطان را دچار غضب می گرداند! در این روایت یک تناقض آشکار دیده می شود، چگونه جبرائیلی که خود را متصل به خدا می داند و پیامبر را در ماجرای معراج به هفت طبق آسمان برده، آن نوع از خرما را نمی شناسد و چگونه پس از دانستن نام آن، انواع و اقسام مزایای مادی و معنوی را برای آن بر می شمارد؟ (2-6083).
در یک سند دینی گفته شده که حسن و حسین، نوه های پیامبر در روز عید از او درخواست لباس نو کردند و او دست به سوی آسمان دراز کرد و از خدا خواست. سپس جبرائیل یا همان دحیه کلبی وارد شد و دو دست لباس سفید از جنس جامه های بهشتی آورد و گفت که خیاط دارای قدرت کل عالم وجود آن را دوخته است! ولی حسن و حسین لباس رنگی درخواست کردند و جبرائیل راه حلی پیشنهاد کرد که تشت و آفتابه بیاورید تا من روی آن آب بریزم و پیامبر آن را بشوید و به هر رنگی که حسن و حسین بخواهند، در خواهد آمد! سپس آنها همین کار را کردند و لباس به خواست حسن به زنگ سبز و برای حسین به رنگ قرمز درآمد. سپس جبرائیل گریه کرد و گفت که حسن با سم کشته می شود و بدن حسین با خون به رنگ سرخ درخواهد آمد (5507). در سند دیگر گفته شده جبرائیل میوه هایی برای نوه های پیامبر آورد که شامل یک سیب و یک بِه بود، سیب را به حسن و بِه را به حسین داد (3629). در یک سند دینی گفته شده که پیامبر به عنوان مهمان وارد خانه دخترش فاطمه شد. ولی فاطمه به او گفت که بچه های او غذا می خواستند و او نداشت که به آنها بدهد. در اینجا محمد ساعتی به سوی آسمان نگاه کرد تا جبرائیل از آن بالا به پایین آمد و سلام خدا را به او رساند و از آنها پرسید که چه میوه هایی دوست دارند؟ در ادامه گفته شده که اهل بیت پیامبر درخواست خرمای درجه یک کردند که جبرائیل برای آنها آورد. پرسش این است که اگر پیامبر و جبرائیل چنین قدرتی داشتند، پس چرا پیامبر از گرسنگی به خانه فاطمه آمده بود؟ (6039).
طبق یک سند دینی از قول فاطمه دختر پیامبر گفته شده در شب عروسی او، جبرائیل آمد و گفت بهشت و هر چه در آن است، کابین فاطمه می باشد. ولی فاطمه راضی نشد و گفت من کل جامعه مسلمین را می خواهم. سپس جبرائیل برای او کاغذی آورد که اثبات می کند کل امت محمد، مهریه فاطمه هستند! سپس فاطمه گفت که در روز قیامت، امت محمد را شفاعت خواهد کرد! در اینجا نقش فروع دین، شفاعت مسلمان و مومن، جهنم و بهشت و دعا و توسل و ... فراموش شده و فقط کاغذی که فاطمه در دست دارد، به او مجوز شفاعت هم امت محمد را می دهد (1-6084). در یک سند دینی گفته شده که جبرائيل در مراسم جشن ازدواج فاطمه دختر پیامبر آمد و از ناحيه ربوبي پيام آورد که آنچه را عروس بخواهد، به عنوان عطا و شادباش به او مي دهيم و فاطمه گفت آرزويي ندارم به جز رویت رب کریم (ظ 822).
طبق یک سند دینی، محمد گفته است هرگاه که من، حسن، حسین و فاطمه آب می نوشیم، جبرائیل و فرشتگان به ما می گویند که گوارا باد (3988). در یک سند دینی گفته شده که روزی محمد اسب زیبایی را به علی هدیه کرد، چرا که او کسی است که در طول عمرش تمام نمازهایش را طوری خوانده که فقط خدا را دیده است. در آنجا محمد به او گفت که تمام فرشته ها در هفت آسمان برای تو دعا می کنند (3907)
در یک سند دینی گفته شده که زبان عربی که بنیانگذار آن اسماعیل است، کهنه شده بود و با آمدن جبرائیل، حفظ گردید. یعنی جبرائیل به وسیله پیامبر آن را حفظ و نوسازی نمود! (3540).
در یک سند دینی گفته شده که پبامبر صورت اسب خود را با آستین لباسش پاک کرد و در توضیح آن به اطرافیان گفت که جبرائیل من را در مورد اسب ها سرزنش کرده است! گویا جبرائیل به جای انسان ها، وکیل مدافع اسب ها شده است (3530).
طبق یک سند دینی، پیامبر گفته است جبرائیل صبح به در خانه من آمد و سلام کرد، ولی در پاسخ به درخواست من که خواستم وارد خانه شود، وارد نشد و گفت که فلان چیز در آن است و اسم نبرد! ولی پیامبر گفت تصدیق کردم که حرف او درست است در حالی که نمی دانستم در این خانه چیست که مانع ورود جبرائیل می شود! شگفتا که جبرائیل می‌گوید یک چیزی در این خانه هست و پیغمبر هم ندیده قبول می‌کند و رسما هم اعلام می کند! در ادامه جبرائیل به پیامبر نشان داد که توله سگی که حسین با آن بازی می کرده مانع از ورود او به خانه شد!! (3635).
یک سند دینی گفته شده که پیامبر در کودکی همانند سایر بچه ها دامن خود را بالا می زد تا سنگریزه جمع کرده و بازی کند، ولی جبرائیل برای جلوگیری از پدیدار شدن آلت تناسلی او، روی دست او می زد تا دامنش را ببندد! (5315).
1.9. عدم تطابق با توجه به ساختار نوری جبرائیل
در اسناد دینی مواردی در توصیف جبرائیل و داستان های مرتبط با این فرشته به چشم می خورد که با ماهیت او به عنوان یک موجود نوری در تضاد و عدم تطابق می باشد. در ادامه چند نمونه از آنها بیان خواهد شد.
در یک سند دینی از قول پیامبر گفته شده که در شب معراج او سوار بر مرکبی به نام براق شد که چندین برابر درازتر از اسب بود و بسیار تند می رفت. بنابراین محمد و جبرائیل که همراه او بود، مجبور بودند سفت به آن بچسبند! در صورتی که اگر جبرائیل از جنس نور بوده باشد، نیازی به سفت چسبیدن نبود؟ و اگر همان دحیه کلبی باشد، که دیگر فرشته ای در کار نبوده است (5498).
در یک سند دینی گفته شده که جبرائیل در قیافه مردانه ظاهر می شود نه زنانه! با توجه به این که در اسناد دیگر گفته شده جبرائیل فرشته و از جنس نور است، مشخص نیست که چگونه نور به صورت جسم درمی آید و فرم مردانه یا زنانه به خود می گیرد. از طرفی در این سند گفته شده که غذای جبرائیل، تسبیح «سُبْحَان الله» و نوشیدنی او، تهلیل «لَا اِلَهَ اِلَّا الله» است (5452). با توجه به این گونه فرضیه ها که جبرائیل مرد است و موارد زیادی که گفته شده جبرائیل به شکل دحیه کلبی دیده شده بود و به خانه همسر پیامبر و خلوت او رفت و آمد داشته است، لاجرم باید شک کرد که پیامبر به هر مردی که گفته باشد من جبرائیل هستم و از سوی خدا پیام آورده ام، اعتماد کرده باشد. علت این که گفته شده ساختار ملَک، نوری است، برای این است که شائبه در مورد اتصال به ماوراء پیش نیاید، چرا که وقتی‌ نوری باشد و جسم نداشته باشد، می توان باور کرد که به «اَللهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْاَرْضِ» متصل باشد و از این طرف هم از طریق الهام و القاء و خواب پیام حق را می‌رساند. ولی وقتی‌که قرار باشد فرشته به صورت انسان ظاهر گردد، آنگاه راه سوءاستفاده اعتقادی باز می‌شود (5452).
در یک سند دینی گفته شده جبرائیل از خدا خواست که همان طور که امت اسلام دور محمد جمع شدند، اگر چه با نفاق و دروغ، دور علی را نیز داشته باشند و او را رها نکنند! ولی خدا نپذیرفت! خدا به جبرائیل پاسخ داد که در وجود علی بلایی خفته است که همانند ترازو، خبیث را از پاک و مردم خوب را از بد تشخیص دهد. البته جبرائیل به عنوان یک فرشته که از جنس نور است، نمی تواند آرزو و حاجتی داشته باشد، ولی این سند بیانگر پژواک اراده الهی می باشد (4362). در یک سند دینی گفته شده که مریم مادر عیسی به کنار شهری رفت و در آنجا مشغول به عبادت شد و حجابی را برای خود ایجاد کرد تا در خلوت خود باشد. در این هنگام خدای زمین یا الله، روح خود را به شکل یک بشری به سوی مریم فرستاد که موجب ترس و نگرانی مادر مسیح گردید. در ادامه گفته شده خلق عیسی از راه آمیزش این فرد با مریم شکل گرفت. این ماجرا تداعی کننده داستان جبرئیل می باشد که گاهی به صورت بشر و به شکل شخصی به نام دحیه ابن خلیفه کلبی وارد ماجراهای آن زمان می شده است. در این سند نیز گویا روح آن خدای کذایی، که همان روح الامین واسطه وحی می باشد، به شکل بشر در آمد. ولی پرسش این است که آیا جبرائیلی که برای آبستن کردن مریم ماموریت یافت، به صورت جوانی درآمد و یا از جنس نور بود؟ چون اگر به گونه ارتعاشات ماورایی نازل می‌گشت که هرگز باعث ترس و نگرانی مادر مسیح نمی‌شد! (5932).
البته گفته شده که جبرائیل به شکل دحیه کلبی بر محمد ظاهر می شد و یا در جای دیگر گفته شده که فرشته به شکل عیسی ظاهر شد و او را به جای آن پیامبر بر دار کردند (4178).
10. جبرائیل در کنار شیطان
در اسناد مرتبط با جبرائیل، تشابهات زیادی بین نقش این فرشته با شیطان به چشم می خورد. در واقع جایگاه، ساختار و نقش شیطان در هستی چنان با داستان های جبرائیل در هم آمیخته است که گاهی نمی توان بین آنها تمایز قائل شد.
در مورد شيطان گفته شده آن قدر در تقرب به خدا و در موقعيت ذات شناسي بالا رفت که به پشت سر چهار ملک اول یعنی جبرئيل، مکائيل، اسرافيل و عزرائيل رسید. یعنی از میلیاردها فرشته سبقت گرفت و حتی از آن چهل فرشته اي که بعد از اين چهار ملک، حاملان اسما و صفات هستند، بالاتر رفت (ظ 477).
شيطان که در عبادت اعظم فرشتگان گردید، از نظر ساختاري پايين تر از فرشته بود. چون فرشته از جنس نور و شيطان از جنس آتش است. ولي شیطان از لحاظ تقرب از همه جلو زده و به بالاترین جایگاه رسیده بود که در آنجا آن چهار ملک مقرب عزرائيل، اسرافيل، مکائيل و جبرئيل حضور داشتند. پس هرچند مقرب شدن خیلی خوب است، ولی ضمانت آن بسیار پایین می باشد (ظ 470).
به طوری که در مستندات دینی بیان شده، کار شیطان و مَلک یکی است و هر دو در اغوای انسان نقش دارند. برای جا افتادن مساله وحی، نیاز است که واسطه ای که بین انبیا و خدا تعریف شده یعنی مَلَک شناخته شود که معروف ترین آنها جبرائیل بوده است. در یک سند دینی در مورد عروج پیامبر به آسمان گفته شده که هنگام رسیدن او به آسمان دوم، یک مَلَک او را متوقف کرده و خود را به عنوان صاحب دنیا معرفی کرد. ولی در اسناد دینی دیگر گفته شده که دنیا مذمت و ملامت شده و خداوند دنیا را لعنت کرده است. پس اگر صاحب این دنیا یک فرشته است، پس خدا یک فرشته را لعنت کرده، در حالی که قرآن می گوید خدا شیطان را لعنت کرده است. از طرفی شیطان در دنیا فعالیت دارد و مردم را اغوا می کند، یعنی دنیا ظرف و شیطان مظروف است، پس اگر یک ملک صاحب دنیاست، باید یک همکاری تنگاتنگ بین شیطان و مَلَک وجود داشته باشد. در ادامه این سفر اشاره به فرشتگانی شده که صاحب تکبر، صاحب حسد، صاحب خودخواهی و بالاترین جایگاه مربوط به فرشته ای است که مسئول ایجاد حجاب بین خداوند و انسان است و همگی این ملائک در مراتبی بالاتر از شیطان قرار دارند. به این ترتیب باید نتیجه گرفت که منشا و عامل بسیاری از جرائمی که دین تعریف کرده است، همان فرشتگان هستند و شیطان در مرتبه پایین قرار دارد. یعنی آنچه که گناه خوانده می شود، از بالا القا شده و در تقسیم بندی ولایت الهی، آن قدرتی که مردم را به انواع رفتارهای ناپسند تحریک می کند، از ناحیه فرشتگان می باشد (5773).
در یک سند دینی گفته شده که تمام انبیا را دو مامور یا موکل همراهی می کرد که در واقع اشاره ای به دو اسم معارض خدا یعنی اسماء ایذایی و اسماء حسنی می باشد. یعنی می توان گفت در کنار جبرائیل، شیطان هم حضور داشته است که هر دو آنها نقش مامور، محافظ، مبلغ و ناشر را برای هر یک از اسماء مربوط به خود بر عهده داشتند (4228).
در یک سند دینی به این موضوع اعتراف شده است که پیامبر ممکن است گمراه شده باشد و راه گمراهی برای پیامبر باز بوده است. ولی این گمراهی می توانست از طریق شیطان یا جبرائیل بوده باشد. چرا که بارها اتفاق افتاده که آیاتی توسط مسلمانان به عنوان آیات قرآن خوانده شده که برای پیامبر آشنا نبود و حتی پیامبر به یاد نمی آورد که چه کسی در چه زمانی آن آیات را به او داده بود (5970).
در یک سند دینی از یکی از رجال ظهوری پرسیده شده که آیا ممکن است شیطان حرف های خود را به جای جبرائیل به محمد القا کرده باشد و پاسخ این بود که طبق آن سیستم و چهارچوب امکان ندارد. ولی بعدها اثبات شد که آن چهارچوب در محمد وجود نداشت (5570).
طبق یک سند دینی، پرسش پیش آمده است که چگونه پیغمبر مطمئن است این چیزی که به او رسیده از طرف خدا و مَا اَنْزَلَ الله است و آیا پیغمبر نمی‌ترسید از اینکه این چیزی که به او الهام و القاء شده، شیطانی باشد؟ چون شیطان قدرت القا و الهام دارد و قدرت و کارآیی او در غیبت بالاست. شیطان می تواند به هر شکلی حتی به شکل جبرائیل و روح القدس و یا یک چهره نورانی وارد شود. تنها پاسخ برای این پرسش این بود که انزال وحی به پیامبر همراه با تسکین خاطر و وقار نفْس است! آیا این ادعا به این معنی نیست که پیغمبر همیشه در ترس و لرز بوده فقط موقع وحی سکینه و وقار داشته، در حالی که برخلاف آن ادعا شده که پیامبر دائما آرام بوده است. پس آرامش پیامبر نمی تواند دلیلی بر اتصال او به خدا بوده باشد و بنابراین مرز بین حقیقت و کذب در وحی بسیار حساس است (5423).
11. شک پیامبران به جبرائیل
علیرغم این داستان های اعجاب آور، اسناد زیادی نیز دیده می شود که پیامبران و حتی خود پیامبر اسلام به جبرائیل و اتصال او به خدا شک کرده بودند و نشانه هایی از تردید آنها به اصالت آنچه که از جبرائیل به ایشان رسیده بود، همچنان در این اسناد به چشم می خورد.
در یکی از اسناد قرآنی اشاره شده که پیامبران مایوس شدند، چرا که گمان کردند به آنها دروغ گفته شده است. یعنی احتمال می دادند که جبرائیل دروغ گفته و از خدای غیر حقیقی یعنی خدای زمین به آنها سخن گفته است (5892).
با بررسی اسناد مختلف دینی می توان نتیجه گرفت که پیامبر روی الهاماتی که شک داشت، استغفار می‌کرد! یعنی یکی از شهروندان مدینه که پسر زیباروی و طنازی بود و با پیامبر مراوده داشته و به خانه او رفت و آمد می کرد، بارها از طرف محمد به عنوان جبرائیل معرفی شد. پس آیا ممکن نیست که آنچه دحیه به پیامبر گفته است، به عنوان وحی و سخن خدا ثبت شده باشد؟ (5884).
در یکی از اسناد دینی از قول پیامبر گفته شده که تا جایی که می توانید، حدود و مجازات های شرعی را نادیده بگیرید. یکی از دلایل این فرمان این است که شاید خود پیامبر هم به آنچه که « بِمَا اَنْزلَ الله» نامیده شده شک دارد و دودل است که آیا آن فرمان های قرآنی در مورد لزوم اجرای حد و مجازات های شرعی را اجرا کند یا خیر. چرا که مطمئن نیست که از ناحیه ماورایی و مافوق باشد. زیرا امر بر خود او هم مشتبه می‌شود که وقتی جبرائیل گاهی به قیافه دحیة ابن خلیفه کلبی درمی‌آید، آیا واقعا این حکم را دحیه، شهروند مدینه گفته یا واقعا از ناحیه بالاست؟ آیا این الهامی که به او شده رحمانی است یا شیطانی است؟ (5897).
واقعا ارزیابی شخصیت و عملکرد جبرائیل کار ساده ای نیست. در یک سند دینی گفته شده که خود پیامبر هم در آوردین این دین گیج می شد، ریش خود را می گرفت و حیران بود که چه باید بکند. از یک طرف این همه قول و قرار و وعده که از طرف جبرائیل ارائه شده که نه می توان به او بد گفت، چون به هر حال او آورنده وحی معرفی شده و نه می توان او را ستود، چون عدم تطابق ها و ناکارآمدی این اسناد هویداست! (3764).
پیامبر گفته است که ما باید بیشتر از ابراهیم شک کنیم، که برمی گردد به داستانی که گفته شده ابراهیم شک کرد و از خدا خواست که به او قیامت نشان بدهد. علت شک پیامبر را می توان به جبرائیل نسبت داد که در اسناد گفته شده فردی به نام دحیة ابن خلیفه کلبی با چهره جبرائیل می‌آمد و یا جبرائیل با چهره ای همانند او وارد می شد. پیامبر آن کسی را که می گفت من جبرائیل هستم، باور می کرد. آن فرد به خانه عایشه می‌رود و سخنانی را به او القا می کند و می‌گوید این حرف خداست. سپس این ماجراها برای عایشه باعث اعتبار و شهرت او می شود تا حدی که گفته شده خانه عایشه محل نزول وحی است، در حالی که خانه او همیشه محل پاتوق دحیة ابن خلیفه کلبی بوده است! (5948).
در یک سند دینی گفته شده که محمد در هنگام سفرها قرعه کشی می کرد تا ببیند کدام یک از زنان خود را به همراه ببرد. پرسش این است که چرا محمد که مدعی بود به منبع لایزال الهی متصل است متوسل به قرعه کشی می شد؟ پرسش دیگر این که مگر زنان محمد او را قبول نداشتند که هر چه او می گوید سخن جبرائیل و روح القدس و ذات خداست؟ اگر قبول داشتند، چرا محمد مجبور به قرعه کشی می شد تا آنها را متقاعد کند؟ (5348).
بخشی از شک و تردید پیامبر اسلام به جبرائیل و آموزه های او را می توان در لحظات پایانی عمر او مشاهده کرد که در حین جان دادن از حاضرین خواسته بود به او کمک کنند تا وصیت نامه ای بنویسد.
طبق یک سند دینی، پیامبر قصد داشت پیش از مرگ وصیت نماید. پرسش اینجاست چرا پیامبری که ادعا می شود همه چیز را گفته و از کانال جبرائیل و روح‌الامین و روح‌القدس به «الله» متصل بوده است، می خواست وصیت کند؟ (5905). در واقع پیامبر در لحظات پایانی عمر خود از حاضرین درخواست قلم و دوات کرده بود، چون می خواست چیزی بنویسد که به گفته خودش مسلمانان پس از او گمراه نشوند. یکی از دلایل آن این است که خود پیامبر به جبرائیل، روح الامین و روح القدس شک داشت، ولی آن را بیان نمی کرد تا مبادا موجب تفرقه شود و جبهه مسلمانان از هم بپاشد (5764). در سند دینی دیگر گفته شده که پیامبر در هنگام پایان عمر و لحظات احتضار، از اطرافیان خود درخواست می کند که برای او دوات و کاغذ بیاورند تا برای آنها کتابی بنویسد تا پس از او گمراه نشوند و علت آن را وجود اشکار در امر بیان می دارد که شامل تمامیت نبوت، اسلام و قرآن می باشد. یکی از دلایل این درخواست این بوده که شاید پیامبر از همان ابتدا خودش به جبرائیل و روح‌الامین و روح‌القدس شک داشته است، ولی آن را بیان نمی کرد تا در جامعه مسلمین تفرقه ایجاد نشود و متلاشی نشوند (5764).
12. عدم تطابق ها در مورد جبرائیل
1.12. عدم تطابق در اطلاع رسانی و مشورت جبرائیل
در یک سند دینی گفته شده که پیامبر برای حل و فصل امور و اصلاح کارها مشورت می کرد، در حالی که مسئولیت و مدیریت را بر عهده داشته است. پرسش این است که مگر در هدایت الهی کمبودی وجود داشت که نیاز به مشورت بود؟ مگر گفته نشده که جبرائیل همواره برای محمد حاضر بود و در اطراف خانه او پرسه می زد تا جایی که گاه به شکل دحیه کلبی، شهروند مدینه در صحنه حضور می یافت؟ (3568).
در یک سند دینی گفته شده عده ای از دانشمندان ادیان دیگر آمدند و یک سوال مهم توحیدی از پیغمبر کردند. پیامبر گفت من از خودم حرف نمی زنم و نمی دانم چه بگویم، بلکه باید جبرئیل بگوید و آنها را وعده داد که روز بعد پاسخ خواهد داد. فردای آن روز هم پیامبر گفت که جبرئیل نیامد و به همین ترتیب تا ده روز جبرئیل نیامد. پس از ده روز پیغمبر به جبرئیل گفت، که ندیدی در چه موقعیت وحشتی گیر کرده بودم؟ چرا نیامدی؟! گفت؛ زیرا تو ده روز قبل که با این افراد وعده فردا کردی، نگفتی إن شاء الله! (2008).
طبق یک سند دینی، جبرائيل، پيک وحي سه بار در طول بيست و سه سال رسالت پيامبر به او پيشنهاد کرد و کليدهاي گنج هاي زمين را به او داد. جبرائیل به او گفت: اين کلیدها را بگير که به معنی مزد دنیایی توست. این کلید ها همان اسماء و صفات بود که جبرائیل خواست که برای محمد فعال کند. ولی محمد گفت این کلیدها را نمی خواهم و به جای آن می خواهم نسبت به ذات اقدس کبریایی، تواضع و فروتني کنم. در اینجا عدم تطابق وجود دارد. یعنی تواضع در برابر ذات خدا، معارض با اسماء و صفات دنيوي است. چون پیامبر می داند که گرچه آن کلیدها بد نیست، ولی هر خوبی که در اين حال و هوا و فضا و قضاي غيبت وارد شود، تبدیل به بد مي شود (ظ 741).
در یک آیه قرآنی به محمد گفته شده که گروهی از مردم مدینه منافق هستند که تو آنها را نمی شناسی، ولی ما آنها را می شناسیم! پرسش اینجاست که چرا جبرائیل که همواره در کنار محمد بوده است، منافقین را به او معرفی نمی کرد؟ (5985).
2.12. عدم تطابق در وعده های جبرائیل
جبرائیل در یک جا به پیامبر می گوید که خدای تعالی به پیروان تو چیزی داده که به امت های دیگر نداده است، و آن «فَاذْكُرُونِي اَذْكُرْكُمْ» است که هر وقت مرا صدا بزنید صدایتان می‌زنم، هر وقت به یاد من بیفتید به یادتان می‌افتم. در عمل دیده می شود که چنین چیزی حقیقت ندارد و عدم تطابق به چشم می خورد (3436).
در یک سند دینی گفته شده جبرائیل برای محمد و یاران او که گرسنگی می کشیدند، فقط یک دانه بادام آورد و به او گفت که آن بادام به آن کوچکی را باز کند. بخش مضحک این داستان این است که محمد پس از باز کردن آن بادام دید که روی برگ سبزی در داخل آن نوشته شده «لَا اِلَهَ اِلَّا الله» که مسلما پاسخ مناسبی برای رفع گرسنگی آنها نبود (3812).
در یک سند دینی گفته شده که پیامبر به جبرائیل گفت که نوه هایم حسن و حسین دچار چشم زخم شده اند، پس جبرائیل به او دعایی داد تا بخواند و در اثر آن حسن و حسین از دست جن و انس در امان باشند! ولی تاریخ نشان داد که هم حسن و هم حسین از دست انسان ها مسموم یا قطعه قطعه و کشته شدند، ولی این دعا برای خود محمد و خانواده او هم اثری نداشت (5334).
در یک سند دینی از جبرائیل به عنوان فرشته روح گفته شده که حواله ای برای فاطمه دختر پیامبر آورد مبنی بر این که خداوند برای او یک لشکر از فرشتگان گذاشته که از همه طرف او را محافظت کنند، در حالی که تاریخ نشان داد فاطمه مورد آزارها و فشارهای فراوان قرار گرفت و هیچ حفاظتی هم نشد (3315).
3.12. عدم کارآیی جبرائیل در حمایت و حفاظت از پیامبر
در اسناد دینی مشاهده می شود که جبرائیل همواره با پیامبران به ویژه محمد همراهی می کرده است و نوعی حمایت و حفاظت از آنها را در مقابل توسطه دشمنان بر عهده داشته و آنها را از اخبار مختلف آگاه می نموده است. ولی گاهی این همراهی به چشم نمی خورد و پیامبر در مواجهه با خطرات و بحران ها تنها می ماند و حفاظت نمی شد. در واقع علیرغم وجود اسنادی که نشان می دهد جبرائیل و فرشتگان دیگر از محمد حمایت می کردند و با اطلاع رسانی به موقع و یا حضور در صحنه ماجرا به داد محمد می رسیدند، اسناد دیگری هم وجود داد که نشان می دهد در شرایط خاصی جبرائیل غایب شده و محمد تنها مانده بود و دچار مشکل در مسائل روزمره حتی خواندن نماز می شد و حتی در مواردی آرزوی دیدن فرشتگان و دریافت وحی را می کرد. این عدم حمایت چنانچه گفته شد پس از فوت محمد هم ادامه یافت و خاندان او از حمایت جبرائیل برخوردار نبودند. از طرف دیگر گاهی همراهی و کمک جبرائیل نه برای محمد و نه برای پیروان و حواریون او دردی را دوا نکرده و در رفع آن بحران ها موثر نبوده است.
در یک سند دینی گفته شده که پیامبر نگران امنیت خود بود و درخواست کرد که از طرف اطرافیان، از او محافظت شود. پرسش اینجاست که چرا کسی که در حفاظت جبرائیل و الله است، نگران امنیت خود می باشد (5356).
بنابراین از آنجا که ملاک پیامبری مصونیت اوست، می توان گفت پیامبری که بدون حمایت و حفاظت به جامعه فرستاده شده و همگان بر او سیطره دارند، پیامبر نیست. در واقع بهتر است گفته شود خدایی که او از آن سخن می گوید، خدای حقیقی نیست. در واقع پیامبر به ماورا متصل نبود و ارتباط او در حد جبرائیل محدود می شد که جبرائیل هم که همان دحیه کلبی است که در کوچه های مدینه دیده می شد و مشخص نیست که او چه مطالبی را به پیامبر گفته که او آنها را به مصحف تبدیل ساخته است (5537).
در یک سند دینی گفته شده که نصرت و یاری برای پیامبر از ناحیه عموی او ابوطالب فراهم می شده که خود را به ظاهر مشرک نشان می داد و امکان مراوده با مشرکین مکه برای او میسر بود. به طوری که پس از مرگ او، محمد مجبور به مهاجرت به مدینه شد. در این صورت مشخص می شود که نیازی به نقش حمایتی جبرائیل و روح القدس نبوده و هر کس یا چیز اعم از انسان و اشیا می تواند سبب ساز برای یاری از طرف خدا باشد. به این ترتیب یاری از جانب جبرائیل زیر سوال می رود (5395).
در یک سند دینی گفته شده هر کس که با ما باشد، ما فرشته برای او می‌فرستیم تا نترسد. در حالی که برای نجات جان خود پیغمبر در شب هجرت هیچ فرشته ای ارسال نشد و این ابوذر غفاری بود که او را در گونی گذاشت و بر روی دوش خود حمل کرد تا از دست دشمنان وی که قصد جانش را داشتند، نجات دهد. اگر فرشته‌ها او را حمل می‌کردند، چه نیازی به ابوذر بود؟ مگر محمد نمی گفت که جبرئیل من را این طرف و آن طرف می‌برد؟ مگر خدای او به او نگفته بود اَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا، نترس و غصه نخور؟ (3262).
در اسناد دینی گفته شده که جبرائیل و فرشتگان بیشمار به پیامبر کمک می کردند، در این صورت پرسش این است که چرا پیامبر در غزوات از آنها استفاده نمی کرد تا کشته و تلفات ندهد؟ همچنین در هنگامی که محمد مسموم شد، چرا جبرائیل از وی حمایت نکرد تا آنها را از بین ببرد و یا حداقل بترساند؟ چرا جبرائیل در هنگامی که محمد می خواست وصیت بنویسد و او را دیوانه خطاب می کردند، به او یاری نکرد؟ (2-6103).
در مواردی که پیامبر به وسیله زهر مسموم شد و یا مورد سحر و جادو قرار می گرفت، مشخص نیست که چرا جبرائیل به کمک او نشتافت و او را از توطئه دشمنان او آگاه نکرد (5663). در سند دینی گفته شده که پیامبر در شهر مدینه مسموم شد و از دنیا رفت. باز هم جای پرسش است که چرا جبرائیل او را کمک و حفاظت نکرد و به او در مورد سم اطلاع نداده بود؟ (5987).
در یک روایت دینی گفته شده که پیامبر از شدت ناراحتی به قله کوه می رفت و ناله می کرد و در جستجوی وحی بود. چرا که برای اولین بار جبرائیل در غار حرا نزدیک به قله کوه با او صحبت کرده بود و او امید داشت که شاید پاسخی دریافت کند. این سند نشان می دهد که جبرائیل به طور همیشگی در دسترس پیامبر نبوده است و از طرفی این سند در عدم تطابق با سایر اسنادی است که می گوید وحی در خانه عایشه نازل می شده است (5954).
جبرائیل در بسیاری از موارد که باید نقش مهمی ایفا می کرد، غایب بوده است. مثلا در هنگامی که اصحاب سابق پیامبر به خانه دختر او حمله ور شدند و آنجا را به آتش کشیدند و فرزند او سقط گردید (5751).
در یک سند دینی گفته شده که پیامبر دچار جادو می شد و بدون جماع کردن، اقدام به غسل می کرد. در اینجا مشخص نیست که نقش جبرائیل به عنوان محافظ پیامبر چه بود و چرا به او یاری نمی رساند (5491).
در یک سند دینی گفته شده که پیامبر اسلام جادو شد که در اثر آن گویا پیامبر آرام و قرار را از دست داده و از وضع خود شکایت می کرد. در این بین جبرائیل پدیدار گردید و به محمد گفت که یک یهودی تو را جادو کرده و طنابی را چند گره زده و در فلان چاه انداخته است! پرسش این است که چرا خود جبرائیل به گفته خودش آن طناب را از چاه در نیاورد و سحر را باطل نکرد؟ بنابراین بین جبرائیلی که در ادیان به عنوان فرشته وحی بوده با دحیة ابن خلیفه کلبی که بیشتر اوقات کنار پیغمبر وقت می گذراند، امر مُشتبه می‌شود (5877).
در یک سند دینی گفته شده که پیامبر نماز چهار رکعتی را فقط دو رکعت خواند و از مسجد خارج شد. در حالی که نمازگزاران تعجب کرده بودند و حتی جرات پرسیدن علت آن از پیامبر را هم نداشتند، فردی به نام ذوالیدین به پیامبر یادآور شد که نماز خود را فراموش کرده است که درست بخواند. پرسش این است که در صورت صحبت این سند، پس نقش جبرائیل و میکائیل و اسرافیل که گویا محافظ پیامبر بوده اند، چه می شود؟ اگر آنها حضور دارند، پس چه نیازی به ذوالیدین می باشد که اشتباه پیامبر را به او یادآور شود؟ (4749).
یک سند دینی گفته شده که پیامبر در اثر کهولت سن دچار چاقی شده بود که نمی توانست در نماز بایستد و مجبور می شد که عصا در دست بگیرد. صرف نظر از این که پیامبر به عنوان شفا دهنده و مبلغ دین و امام جماعت، نباید نقص فنی می داشت، پرسش این است که مگرگفته نشده جبرائیل همواره همراه پیامبر است، پس چرا جبرائیل در این مواقع به او کمک نمی کرد و عصا را به جای محمد به دست نمی گرفت تا شکل غیرقابل ایرادی را به تاریخ بسپارد؟ زیرا در هر حال امام ناقص نمی‌تواند امامت کند (3952).
در یک سند دینی گفته شده که پیامبر معجزه ای به نام «ردُّ الشمس» از خود نشان داد و خورشید را برگرداند تا نماز عصر قضا شده خود را در وقت مقرر بخواند! اگر پیغمبر چنین قدرتی داشت، پس چرا جبرائیل که گفته شده همیشه حمایل و همراه پیغمبر است، او را در هنگام نماز عصر بیدار نکرد تا مجبور نشود خورشید با آن عظمت و فاصله را به اندازه دو ساعت جابجا کند (5939).
4.12. ناکامی و اعتراف محمد به ناامیدی از پیشرفت اسلام
در یک سند دینی گفته شده پیامبر در آخرین روزهای حیات به جبرائیل گفت که وی را از ابلاغ قانون غدیر و تبلیغ آن مستعفی نماید و از این قاعده چشم پوشی کند، چرا که محمد در واقع به یک دو راهی رسیده بود، یا خلع نبوت و یا ابلاغ امامت و ولایت! در پاسخ به پرسش جبرائیل که چرا چنین درخواستی دارد، محمد پاسخ داد زیرا می‌دانم فقط اندکی هستند که به مرتبه اسلام واقعی رسیدند! (3822).
در یک سند دینی گفته شده محمد به جبرائیل گفت که من می خواهم از تبلیغ کردن استعفا بدهم و استعفای من را بپذیر. جبرائیل پرسید که چرا می خواهی استعفا بدهی؟ محمد پاسخ داد به دلیل این که از مردم می ترسم، چرا که هر چه تلاش کردم تعداد متقین کم و تعداد منافقین زیاد شد. یعنی ایمان مردم ظاهری بود و سنگ بنای اسلام بر محور نفاق می چرخید (3998).
13. سوء استفاه از عنوان و موقعیت جبرائیل
علیرغم این که جبرائیل همواره با پیامبران همراهی نمی کرد و حضور موثری نداشت، ولی موارد متعددی در اسناد دینی مختلف به چشم می خورد که هر گاه پیامبران به ویژه محمد، که در شرایط سختی گیر می کردند و نیاز به پیروی بی چون و چرای اطرافیان خود داشتند، دست به دامن جبرائیل می شدند و با اعلام حضور او، فرمان هایی را صادر می نمودند یا موضوعاتی را مطرح می ساختند و آنها را منسوب به خدا می ساختند.
در یک سند دینی گفته شده که محمد به مدت چهارده سال رو به بیت المقدس، قبله یهود و مسیحیت نماز می خواند و با تمسخر آنها همراه شد که چطور دين جديد آورده است، ولی هنوز رو به قبله ما نماز می‌خواند؟ در این اسناد گفته شده که در بین نماز پیامبر به سمت مکه گردش کرد و گفت که جبرائیل من را از فلسطین به سوی مکه گرداند! (3788).
در یک سند دینی گفته شده هنگامی که آیه اول سوره توبه به نام آیه برائت نازل شد، خدا از پیامبر خواست که آن آیه را به عنوان ابلاغیه برای اهالی مکه که مشرک نامیده می شدند، بخواند. محمد از ابوبکر خواست که این کار را انجام دهد، چون اهالی مکه با او داد و ستد داشتند و گمان می رفت که به دلیل سن زیاد او، به او احترام بگذارند و از زدن یا کشتن او خودداری کنند. در میانه راه خدا از پیامبر خواست که یا خودش برود و یا کسی که نفس او با نفس محمد یکی است را بفرستد. بنابراین پیامبر از علی خواست که چنین کاری را انجام بدهد و علی هم از میانه راه حکم را گرفت و خودش برد و ابلاغ نمود. ابوبکر دلخور شد و به این کار محمد اعتراض نمود، و پرسید آیا از من ناامید بودی و اعتماد نکردی؟ محمد پاسخ داد که جبرائیل در میانه راه از من خواست که یا خودم بروم و یا علی را بفرستم (3659). در مقابل در یک سند دینی دیگر گفته شده که جبرائیل نزد پیامبر آمد و گفت که خدا به تو سلام رساند و از تو خواست از ابوبکر بپرسی که آیا از خدا راضی هستی؟! یعنی ثمره خدایی که ادیان ساخته اند، این است که چنین احادیث و روایاتی به آن خدا بسته شود و پای جبرائیل در هر کجا که لازم باشد، به میان کشیده شود! (5611).
در یک سند دینی گفته شده که خداوند سخن گفتن پیامبر را بر مردم حرام کرد مگر آن که صدقه بدهند. یعنی احتمالا از آنجا که مسلمانان از او بسیار می پرسیدند، پیامبر خسته شده بود و مجبور شد که برای ورود به وحی، عوارض بگذارد! در واقع محمد تمایلی به حرف زدن زیاد نداشت، چرا که حرف زیادی هم برای گفتن نداشت و در پاسخ به بسیاری از سوالات به زحمت می افتاد. بنابراین به گفته پیامبر، جبرائیل از ناحیه روح القدس فرمانی آورد که هر کس خواست با محمد حرف بزند، باید مالیات بدهد! هرچند مردم زیر بار نرفتند! (5517). در یک سند قرآنی به مردم توصیه شده که برای صحبت کردن درگوشی با پیامبر، باید صدقه بدهند. ولی با توجه به این که اکثریت مردم تهیدست بودند، مشخص نیست که چرا جبرائیل این موضوع را در نظر نگرفته بود! بنابراین پیامبر برای اجرای این آیه و ابلاغ آن به مردم، به جای جبرائیل با علی مشورت کرد و از طریق او آن را ارزیابی کرد که چگونه با وجود فقر شدید در جامعه، چنین مقررات مضحکی وضع گردد (5925).
در یک سند دینی گفته شده که علی باغی را که از پیامبر گرفته بود فروخت و با بی توجهی به مسئولیت خود در مقابل گرسنگی فرزندان و خانواده اش، پول آن را بین مستمندان تقسیم کرد. این اشتباه علی به درگیری خانوادگی بین او و فاطمه منجر شد که فاطمه علی را زد و لباس او را پاره کرد! سپس فاطمه خانه را ترک کرده و به منزل پدرش رفت. ولی در ادامه این ماجرا، ناگهان جبرائیل ایفای نقش کرده و بناگاه سر رسید و از علی حمایت کرد و گفت که حق نداری علی را بزنی و لباس او را پاره کنی! یعنی گویا این جبرائیل همیشه سر بزنگاه می‌رسد، کار مهم تری نداشته جز این که دور و بر پیامبر حضور داشته باشد و در موقع نیاز سریعا آیه نازل کرده یا ماجراها را فیصله بدهد! (5952).
14. رویت جبرائیل
با توجه به آنچه که گفته شد، طبق اسناد دینی می توان نتیجه گرفت جبرائیل که ادعا می شود فرشته وحی است و با خدا در ارتباط می باشد، همواره در کنار پیامبر اسلام حضور داشته و گاهی عدم حضور او موجب گرفتاری برای پیامبر می شده است. ولی طبق چند سند دیگر، رویت جبرائیل امر اختصاصی برای پیامبر نبود و همه این امکان را داشتند. در مقابل این نتیجه گیری ها، اسناد دیگری هم هستند که تاکید می کنند پیامبر هرگز نتوانسته بود جبرائیل را ببیند و حتی آرزوی رویت او را داشت! بنابراین امکان رویت جبرائیل همچنان یکی از معماهای بدون پاسخ است و همانند ماهیت این موجود، در پرده ای از ابهام قرار می گیرد.
در واقع علیرغم همه تلاش ادیان برای معرفی جبرائیل به عنوان واسطه ای بین پیامبران و خدا، اسناد دینی نشان می دهند که همچنان این موجود ناشناخته نادیده مانده و حتی به رویت پیامبر اسلام نیز نرسیده است.
البته می توان توجیه کرد که جبرائیل تاکنون دیده نشده، چون دیدنی نیست، بلکه می تواند یا مانند باد هوا باشد و یا از جنس نور! ولی در هر صورت اگر از نور بود، لاجرم اطرافیان پیامبر در هنگام ورود وی، بایستی او را می دیدند (3820). البته عدم تطابق هایی وجود دارد که خلاف آن را نشان می دهد. مثلا در یک نسخه دینی گفته شده که پیامبر به علت گرسنگی به خانه کعبه پناه آورد و دست به دامن خدا شد. در این حال راوی این داستان می گوید که جبرائیل نازل گردید! پس نتیجه می توان گرفت جبرائیل علاوه بر پیامبر، برای برخی دیگر از افراد هم عصر او قابل رویت بوده است، در حالی که سایر اسناد می گویند فقط محمد قادر به دیدن جبرائیل بود! (3812). در یک سند قرآنی گفته شده که مردم از پیامبر می پرسیدند که اگر راست می گویی، فرشتگان را بر ما هویدا کن تا جبرائیل را ببینیم. هر چند پیامبر دحیه ابن خلیفه کلبی را نشان می داد و او را جبرائیل معرفی می کرد، ولی مردم قانع نمی شدند (5913).
از طرف دیگر در یک سند دینی گفته شده که پیامبر به عنوان مخبر وحی برای خلاصی از التهابات درونی و اضطرابات ذهنی، تقاضای رویت فرشتگانِ رحمت را می‌کند تا به او آرامش دهد.
سند: اَرِنِي يَا سَيِّدِي مَلَائِكَةَ الرَّحْمَة وَالْبُشْرَى بِالْمَغْفِرَة
در یک سند دینی گفته شده که پیامبر ازخدا درخواست دیدن فرشتگان رحمت و بشارت را کرده است تا چشمان او روشن شود! البته «اَرِنِی» به معنی نشانم بده در واقع مرحله آرزو است و پایین تر از این است که فرشته در زندگی او وارد شود، یعنی پیامبر تا آن زمان هنوز فرشته ندیده بوده که این آرزو را می کند! در اینجا چند عدم تطابق وجود دارد:
جبرائیل خود به عنوان یک فرشته معرفی شده که بر پیغمبر وارد می شد و چه نیازی به دیدن ملائک دیگر بود؟
• مگر پیامبر خودش را رحمت برای جهانیان معرفی نکرده است، پس چرا تقاضای فرشته رحمت می نماید؟ در حالی که در اسناد دیگر گفته شده که پیامبر و رجال ظهوری از فرشتگان هم بالاتر هستند.
• مگر چشمان پیامبر بسته بود که امید دارد چشم او با کمک این فرشتگان روشن شود؟ پس چگونه وحی را آورد؟ چگونه «اللهُ نُورُ السَّمَوَاتِ وَالْاَرْضِ» حیات پیغمبر را روشن کرد؟
• چرا پیامبر می گوید این فرشته‌های رحمت را نشانم بده تا آرامش پیدا کنم؟ مگر قرآن نمی‌گوید: «اَلاَ بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» که با قرآن، قلب‌هایتان آرام می‌گیرد و مگر پیامبر خودش قرآن نمی خواند؟ (3901).
طبق یک سند دینی، محمد دعا می کرد که خدا فرشتگان رحمتش را به او نشان دهد. پرسش این است که مگر محمد در طول عمر خود فرشته ندیده بود که آرزوی رویت فرشته می کرد؟ در این صورت داستان جبرائیل چیست؟ کسی که جبرائیل را می بیند، باید فرشتگان معمولی برای او پیش افتاده باشند، پس چرا آرزوی دیدن آنها را می کند؟ (5349).
15. جبرائیل در سایر ادیان
نقش جبرائیل در نبوت سایر پیامبران قابل مقایسه با نقش او در مذهب اسلام و دیانت محمد نیست. در حالی که جبرائیل در اسلام به عنوان یک شخصیت غالبا مثبت معرفی شده است، در سایر ادیان گاه به دشمنی او با انسان ها اشاره شده و یا به آن اندازه ای که محمد به او اطمینان داشت، مورد اعتماد سایر پیامبران نبوده است. ولی با این حال همچنان داستان های شگفت آور در مورد نقش آفرینی جبرائیل در مواقع حساس و بحران های زندگی سایر پیامبران نیز در اسناد دینی به چشم می خورد. گویا جبرائیل همان طور که خودش ادعا کرده، از ابتدای پیدایش آدم و نبوت تا انتهای آن همواره حضور داشته و در ماجراهای مختلف ایفای نقش می کرده است. از ماجرای آدم و حوا و حضور آنها در بهشت گرفته تا نوح و ابراهیم و موسی، در همه جا جبرائیل به ایفای نقش پرداخته و ماجراهای عجیب و دور از باوری را خلق کرده است.
1.15. جبرائیل و آدم
در یک سند دینی گفته شده که جبرائیل بر آدم وارد شد و به او پیشنهاد داد که بین سه هدیه از طرف خدا شامل عقل، حیا و دین، یکی را انتخاب کند که آدم عقل را انتخاب کرد! جبرائیل به حیا و دین گفت که بروید، ولی آن دو گفتند که به ما دستور داده شده هر جا که عقل باشد، ما هم باشیم! پرسش اینجاست که آیا این پیشنهاد در بهشت به آدم شده و یا در زمین؟ چون در بهشت که آدم نیاز به عقل نداشت و خود به خود وصل به صاحب هستی بود. اگر هم گفته شود که در زمین به او داده شد، پس آدم ابتدا و در هنگام انتخاب دارای عقل نبود، چگونه می توانست بین عقل و حیا و دین یکی را انتخاب نماید؟ از طرفی بسیاری از افراد که عقل دارند، الزاما دارای حیا و دین نیستند. از این گذشته عقل بی ثبات است و در اثر گذشت زمان زایل می شود، چگونه هدیه ای ناپایدار به آدم داده شده است؟ (3850).
در یک سند دینی گفته شده حتی آمیزش اولیه آدم و حوا را جبرائیل به آنها یاد داد تا انجام بدهند، چرا که نمی دانستند چگونه آمیزش کنند و با توجه به ساختار اولیه آنها که بهشتی بود، با آمیزش زمینی آشنایی نداشتند (3474).
در یک سند دینی گفته شده که جبرائیل از آدم پرسید، چرا برخلاف فرمان الهی عمل کردی و با این که خدا گفت به این درخت نزدیک نشوید، چرا حریم را شکستید و خط قرمز را درنوردیدید؟ آدم پاسخ داد که شیطان به نام خدا قسم خورد و من فکر نمی کردم مخلوق خدا کسی باشد که با نام او بازی کند و دین او را به عنوان تله برای به دام انداختن بندگان او قرار بدهد (4665).
در اسناد دینی گفته شده وقتی که آدم از منطقه ظهوري بهشت سقوط کرد، دويست سال گريه کرد! این گریستن نه برای بهشت، بلکه به خاطر حال و هواي ذات بود. سپس جبرائيل آمد و به او گفت: براي چه آنقدر گريه مي کني؟ آدم گفت به دلیل عملي که موجب از دست دادن آن دوست شد (ظ 547).
2.15. جبرائیل و نوح
در یک سند دینی گفته شده وقتی که طوفان نوح روی داد و امواج آب همه جا را فرا گرفت، نوح ترسید و به جبرائیل گفت به دادم برس. جبرائیل به او گفت به بدنه کشتی‌ات دعای پنج تن را بنویس که به زبان سریانی بود (3673).
در یک سند دینی گفته شده در هنگام طوفان نوح، پسر وی به پدر گفت که من از دست خدای جبار به کوه پناه می برم! هر چه نوح او را نصیحت کرد، او توجهی ننمود و در نهایت در آب افتاد. در این هنگام جبرائیل آمد و گفت اکنون دیدی که در برابر خشم خدا، کوه و هیچ چیز دیگر جلودار نیست (2003).
3.15. جبرائیل و ابراهیم
در یک سند دینی در مورد معنی خلیل بودن ابراهیم پیامبر که به معنی خالی بودن از هر چیز می باشد گفته شده که او در بیابان در حال چوپانی بود و شخصی نزد او آمد و از وی خواست که چند گوسفند را به او مجانی بدهد. ابراهیم به شرطی پذیرفت که وی به ربوبیت پروردگار اقرار نماید. آن شخص اقرار کرد و گوسفندان را گرفت، ولی خود را جبرائیل معرفی کرد و گفت که قصد داشته که ابراهیم را امتحان کند که ببیند تا چه حد به گله خود تعلق خاطر دارد! (5910).
طبق یک سند دینی، در هنگامی که می خواستند ابراهیم را در درون آتش بیاندازند، جبرائیل نزد او آمد و پیراهنی از لباس های بهشتی به او داد که نه سرما، نه باد و نه آتش در آن اثر نمی کند. این پیراهن به اسحاق پسر ابراهیم و بعدها به یعقوب و یوسف رسید. ولی در داستان دیگری گفته شده که ابراهیم، جبرائیل را از خود دور کرد و گفت تو را نمی خواهم، بلکه خدا باید کمک کند! (4885).
در اسناد دینی گفته شده که موضوع « جاءَ رَبُّکْ» که نمادی از ظهور خداوند و یاری او به انسان هاست، برای ابراهیم در همین دنیا اتفاق افتاد. به این ترتیب که وقتی او را به آتش انداختند، جبرائیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل آمدند و به او پیشنهاد دادند که کمک کنند. حتی فرشته های موکل باران و موکل باد هم آمدند تا او را یاری کنند، ولی ابراهیم همه آنها را رد کرد، چون می خواست که خود خدا بیاید و او را ببیند. «عِلْمُهُ بِحَالِي کَفَی عَنْ مَقَالِي» یعنی من به عشق او رفتم درون آتش، خودش هم دارد می‌بیند، پس خودش هم هر کاری بخواهد بکند! آنگاه خدا به او گفت اکنون تو مال من هستی و من مال تو و مدال ابراهیم خلیل الرحمان را بر سینه او زد که رفیق خداست! (2516).
در یک سند دینی گفته شده در هنگامی که ابراهیم را در آتش انداختند و در آتش می سوخت، جبرائیل نزد او آمد و گفت من به کمک تو آمده ام! بگذار تا تو را کمک کرده و از دشمنان تو انتقام بگیرم! ولی ابراهیم از او خواست که دخالت نکند، بلکه آن کسی‌که اراده کرده من در آتش بيفتم، خودش باید درست کند! (3914).
در یک سند دینی در مورد داستان ابراهیم و به آتش انداختن او گفته شده وقتی که او را به درون آتش پرت کردند، جبرائیل عصبانی شد! پرسش این است که مگر فرشته که از جنس نور است، عصبانی می شود؟ سپس گفته شده که خدا به جبرائیل وحی فرستاد که برای چه عصبانی شدی؟ وحی فرستادن خدا به جبرائیل در مقایسه با سایر اسناد که می گوید خود جبرائیل مامور وحی است و از طرف خدا به پیامبر وحی می فرستد، دارای عدم تطابق می باشد. سپس گفته شده که جبرائیل گفت برای چه عصبانی نشوم؟ فقط یک ابراهیم در زمین تو را می پرستید که دشمن او را بر وی مسلط کردی! خدا در پاسخ به او گفت که ساکت باش و دهانت را ببند و ادامه داد بنده ای که مانند تو باشد از مرگ می ترسد، من هرگاه که خواستم، بنده ام را نجات می دهم! اولا چگونه جبرائیل جرات می کند که با خدای به آن عظمت محاجه کند و این گونه حرف بزند؟ ثانیا مگر جبرائیل که از جنس نور است، دهان دارد که خدا به او می گوید دهانت را ببند؟ ثالثا مگر فرشته می میرد که در اینجا به مرگ او اشاره شده است؟ سپس اشاره شده که نَفْس جبرائیل از ترس آرام گرفت و خوشحال شد که خدا نجات می دهد! سپس جبرائیل به نزد ابراهیم آمد و گفت که آیا حاجتی داری؟ این مایه تمسخر است که از کسی که دارد در آتش می سوزد پرسیده شود که آیا حاجتی داری؟! ابراهیم پاسخ داد که نه! من به تو نیاز و حاجتی ندارم و دست رد بر سینه جبرائیل زد! پرسش دیگر این است که آیا جبرائیل به اختیار و اراده خودش نزد ابراهیم رفته بود؟ آیا فرشته چنین اختیار و امکانی دارد؟ (3599).
4.15. سر بریدن اسماعیل
در یک سند دینی گفته شده وقتی که ابراهیم می خواست اسماعیل را ذبح کند و سر او را ببرد، چاقو نبرید و جبرائیل گوسفندی را برای او آورد تا سر آن را ببرد! (3705). در سند دینی مشابه گفته شده هنگامی که ابراهیم می خواست فرزند خود اسماعیل را سر ببرد و فرمانی که به او وحی شده بود را اجرا کند، به محض اجرای فرمان، جبرائیل اسماعیل را از زیر دست او کشید و به جای او یک گوسفند را قرار داد که تداعی کننده نوعی چشم بندی می باشد! (4711).
5.15. جبرائیل و یوسف
در یک سند دینی گفته شده در دورانی که یوسف در زندان بود، جبرائیل نزد او رفت و به او دعایی را برای نجات از زندان آموزش می داد. پرسش این است که اگر جبرائیل که ادعای قدرت و عظمت داشت، چرا یوسف را از زندان نجاتم نمی داد؟ از این گذشته، مگر جبرائیل نمی توانست خودش پیام یوسف را به خدا برساند؟ چرا یوسف باید دعا می کرد تا خدا صدای او را بشنود؟ (6037).
6.15. جبرائیل و موسی
در داستان فرار موسی و قوم وی از مصر، گفته شده که فرعون با لشکر خود آنها را تعقیب می کرد. وقتی که رود نیل از هم باز شد و بنی اسرائیل عبور کردند، فرعون فکر کرد که مبادا جادو باشد و تصور کرد که اگر به دنبال آنها برود، ممکن است آب برگردد و او غرق شود. در اینجا جبرائیل به صورت اسبی ماده درآمده و اسب فرعون را که نر بود تحریک جنسی و به خود جذب کرد و او و فرعون را با خود به میان آب کشید که لشکر فرعون هم به تبع او رفتند و غرق شدند! (4513). در سند دینی مشابه گفته شده در هنگام فرار موسی و بنی اسرائیل از مصر که به لطف معجزه عصای موسی و شکافتن رود نیل موفق شدند از آن رود عبور کنند، فرعون هم تصمیم گرفت که از همان مسیر عبور نماید، ولی ابتدا ترسید. در این میان جبرائیل به شکل یک اسب ماده درآمد و اسب نری که فرعون سوار آن بود را به سمت خود کشید و به این ترتیب فرعون به وسط آب کشیده و غرق شد! (5150).
در یک سند دینی گفته شده وقتی که فرعون در نیل در حال غرق شدن بود، پشیمان شد و به اشتباه خود اقرار نمود. پلی جبرائیل قدری لجن برداشت و بر دهان وی زد و گفت که دیگر وقت تو تمام شد و نمی توانی از این بیشتر خدا را مسخره کنی! (2591).
در یک سند دینی در مورد داستان موسی گفته شده فرعون مصر همواره نگران بود مبادا موسی که در سن کودکی بود، همان قاتلی باشد که منجمین در مورد او به وی هشدار داده بودند. بنابراین به موسی مشکوک بود تا هنگامی که موسی چنگ به ریش وی زد و ریش او را کشید و سوء ظن فرعون را بیشتر کرد. همسر فرعون مدعی شد که این بچه است و نمی فهمد. ولی فرعون زیر بار نرفت و خواست تا وی را امتحان کند. بنابراین در یک سینی ذغال گداخته و در دیگری طلا گذاشتند و موسی را در مقابل آنها قرار دادند تا امتحان شود و میزان عقل او آشکار گردد. موسی به سمت طلا رفت، ولی جبرائیل دست او را گرفت و به سمت آتش برد که موسی یک ذغال افروخته را برداشت و دست وی سوخت و به این ترتیب جان موسی را نجات داد! (2754).
در یک سند دینی گفته شده موسی پیامبر از جبرائیل پرسید که آیا از جنس نور هستی؟ جبرائیل پاسخ داد خیر و چهره واقعی خود را در کنار رود نیل به او نشان داد، که پای او در ته رود نیل و سر او در ابرها بود، به طوری که موسی وحشت کرد و گریخت! (2-6103).
7.15. جبرائیل و عیسی
در یک سند دینی گفته شده وقتی که خدا خواست به مریم فرزندی بدهد، جبرائیل را به صورت یک جوان درآورد و او از کانال طبیعی مریم را صاحب فرزندی نمود (ظ 850).
16. دشمنی با جبرائیل
علیرغم این که نام جبرائیل در متون سایر ادیان نیز دیده می شود، ولی طبق این اسناد، این موجود گاهی نقش منفی ایفا کرده و خاطرات خوبی در تاریخ برجا نگذاشته است. مثلا در بعضی از متون آیین یهود از جبرائیل به عنوان دشمن یاد شده و او را عامل فریب و خیانت دانسته اند. البته اصل این موضوع که یک موجودی در فرم فرشته بتواند دشمنی کند و قدرتی خارج از قدرت خدا داشته باشد تا آن را بر علیه انسان ها به کار گیرد، نیز زیر سوال است.
در یک سند دینی گفته شده که پیامبر در پاسخ به سوال بزرگ یهویان در مورد چگونگی اتصال او با ذات اقدس کبریایی پاسخ داد که از طریق جبرائیل وصل می شود. در ادامه بزرگ یهودیان با حالت تمسخر پاسخ می دهد که اگر هر فرشته دیگری به جز جبرائیل بود، مانند میکاییل یا غیر از او، آنگاه به تو ایمان می آوردم، چرا که جبرائیل در بین ملائکه دشمن ما می باشد! در حالی که در اسناد دینی گفته شده که جبرائیل مامور وحی و میکاییل مامور تغذیه و دریافت رزق از خدا و پخش آن بین مردم می باشد. ولی گویا آنها جبرائیل را می شناختند و از بس که این جبرائیل در طول ده ها هزار سال دوران انبیا مورد دستاویز قرار گرفته، تبدیل به ملعبه ای شده بود. در پاسخ پرسش پیامبر که چرا آنها دشمن جبرائیل هستند، در حالی که قاعدتا نباید با فرشته ای که دیده نمی شود دشمن باشند، بزرگ یهودیان گفت چون کار جبرائیل این است که بنی‌اسرائیل را آزار می داد و موجب بلا و درد و غصه می شد! البته باز پرسش پیش می آید که چگونه یک فرشته در ایجاد درد و رنج مردم نقش ایفا می کرد؟ ضمنا بزرگ یهودیان به نقش جبرائیل در فریب دانیال نبی و جلوگیری از کشتن بخت النصر به بهانه جوان بودن او اشاره کرد. گویا اگر بخت النصر کشته می شد، بعدها بنی اسرائیل مورد حمله و غارت و کشتار قرار نمی گرفتند (3820).
سند: اَرَاَيْتُمْ مَلَكَ الْمَوْتِ، اَ هُوَ عَدُوُّكُمْ وَ قَدْ وَكَلَهُ اللهُ بِقَبْضِ اَرْوَاحِ الْخَلْقِ
سند: وَ مَا تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللهَ قَتَلَهُمْ
در حاکمیت جبر مطلق تمام عوامل اجرایی هستی بی‌اراده‌ هستند و ملزم به اجرای اوامر ذات اقدس کبریایی می‌باشند. بنابراین هرگز استقلالی برای هیچ کدام از دست‌اندرکاران در محیط آفرینش منظور نشده است. پیامبر در پاسخ به یکی از بزرگان یهود که به نقش منفی جبرائیل در فریب دانیال نبی اشاره کرده و او را به عنوان دشمن بنی اسرائیل معرفی می کرد، هشدار داد که جبرائیل در این حوادث گناهی نداشته، بلکه همه چیز به اراده و امر خدا بوده و در واقع جبر مطلق باعث این رویدادها شده است. محمد استدلال کرد که حتی عزرائیل هم که قبض ارواح می کند، فقط دستور خدا را اطاعت می نماید (3820).
17. تلاقی مسئولیت فرشتگان با پیامبر
در اسناد دینی متعددی به مواردی برخورد می شود که فرشتگان دیگر به جز جبرائیل نیز در موضوعات مهمی همانند نبوت و رسالت ایفای نقش کرده اند که در این صورت نقش و جایگاه پیامبران و نبوت انسانی زیر سوال می رود. از این گذشته، پیامبر اسلام مدعی برتری خود و خاندانش بر تمامی موجودات هستی از جمله فرشتگان بوده است، پس بر اساس این اسناد، می توان گفت که جایگاه و مسئولیت فرشته با پیامبر در تلاقی می باشد.
در یک سند دینی از فرشته ای به نام صَرصائیل نام برده شده که نزد پیامبر اسلام آمد و گفت که خدا من را مبعوث کرد و رسالت داد تا دو نور را در هم بیامیزم! می توان نتیجه گرفت که خداوند به جز یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر، پیامبران زیادی از جنس نوری داشته که یکی از آنها هم صَرصائيل بوده است (5156).
یعنی پیامبری که خودش مبعوث شده است، يک مافوق ديگرى باز برانگيخته شد تا این حکم را به پيغمبر برساند يعنى ماموریت در ماموريت شده که همه آنها خود را به خدا نسبت می‌دهند. آیا انسان ها باید مافوق پيغمبر و پيغمبران را شناسايى کنند و یا فقط اعتماد به این که پیامبر راست می گوید کافی است؟ (5156).
از یک طرف جبرائيل پیدا شده و می‌گويد خدایت سلام رساند، از طرفی صَرصائیل می‌آید و می‌گويد خدا مرا به يک رسالتى مبعوث كرد و از طرف دیگر روح‌القدس آمده و می‌گويد من را خدا مامور ابلاغ نان كرده است! آن هم خدایی که در هاله ای از ابهام قرار گرفته است و در پشت پرده ها مانده و انسان ها فقط واسطه ها را می شناسند، یعنی سقف اطلاعات دین فقط تا روح القدس می رسد (5156).
اگر این اسناد درست بررسی شود، می توان گفت که بعثت فرشته، رسالت پیامبر را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. اگر پیامبر می گوید من بر همه انس و جن و فرشتگان، پیامبر هستم، پس چگونه فرشته بر او رسالت و نبوت دارد؟ پیامبر گفته است که ما از همه ملائکه بالاتر هستیم و در جای دیگر گفته حدیث ما را فرشته‌ها هم نمی‌فهمند، پس چگونه این فرشته مستقلاً خودش پیام و حرف برای گفتن دارد؟ پس برای اینکه پی به اسرار نهفته ببریم، مجبور هستیم که ساختارشکنی کنیم، یعنی هر آنچه که تحت دین و اسناد دینی به ما داده‌اند را باید دگرگون کنیم (5156).
در یک سند دینی گفته شده که فرشتگان پیامبر هستند و رسالت دارند. پرسش این است که در این صورت، چرا جبرائیل به عنوان یک فرشته نمی توانست پیام خدا را مستقیم به مردم برساند؟ چه نیازی به واسطه گری انبیا بود؟ چون جبرائیل می توانست به چهره دحیه کلبی هم درآید، پس چه مشکلی برای ارتباط با انسان ها داشت؟ (3-6107).
این مسئله ، بسیاری از مبانی دینی و اعتقادی را به چالش جدی میکشاند ، از جمله ارجحیت پیامبر و اهل بیت بر دیگر مخلوقات و قدر و منزلت عظیم آنها که گفته شده حتی ملائک نیز توان درک آن را ندارند! (5156).
در شرایطی که همه اهالی زمین اعم از ریز و درشت و جمیع فرشتگان، نمی‌توانند در تعریف ذات اقدس کبریایی اظهار نظر کنند، چگونه مَلَکی می‌تواند از جانب رب‌الارباب پیامی برای رسولی بیاورد؟ این کلام در واقع آب پاکی را روی دست ادیان و مذاهب می‌ریزد، یعنی آنچه را که از خداوند تعریف کردند در شأن و منزلت و منقبت و مقام حضرت ربوبی نبوده است. . چگونه فرع می‌خواهد تعریف اصل را بکند؟ چگونه جزء می‌خواهد کل را معرفی کند؟ (4632).
18. نقش آفرینی های جبرائیل
جبرائیل به عنوان یک شخصیت غیر قابل تفکیک از رسالت پیامبر، در بسیاری رویدادهای دوران او نقش آفرینی کرده است و می توان او را به عنوان یک پای ثابت بسیاری از وقایع تاریخ اسلام شناسایی نمود.
در ادامه، موارد متعددی از این ایفای نقش ها بر اساس اسناد دینی موجود به تفکیک مورد بحث قرار می گیرد.
1.18. نقش جبرائیل در معراج
یکی از جنبه های افسانه پردازی در مورد جبرائیل و ایفای نقش این موجود موهوم، داستان معراج یا سفر فضایی پیامبر اسلام است که جبرائیل به عنوان یک همسفر از نقش ویژه ای برخوردار است. در این ماجرای عجیب و غریب، جبرائیل ابتدا همانند یک راننده ایفای نقش کرده و همراه با محمد بر روی مرکبی می نشیند که با ماهیت فرشته بودن و ساختار او در تضاد کامل است. سپس حکم راهنمای سفر را پیدا کرده و محمد را در مراحل مختلف سفر همراهی می نماید. ولی در یک مرحله، ناگهان از او جدا شده و مدعی می شود که از آن نقطه بالاتر نمی تواند برود، والا خواهد سوخت. به این ترتیب محمد مجبور می شود ادامه سفر خود را به تنهایی انجام دهد. این داستان که با افسانه پردازی و کوچک سازی خدا همراه است، در نهایت به گونه ای ختم می شود که محمد تنها بازگو کننده سفرنامه خود می باشد و هیچ دلیل و مدرکی برای اثبات صحت ادعاهای خود ارائه نمی نماید!
در یک سند دینی گفته شده که در شب معراج، خدا پایین آمد و محمد را با خودش به معراج برد، گویا راننده آن فضاپیما خود خدا بوده است! در جای دیگر گفته شده که محمد سوار مرکبی به نام براق شد که موجودی شبیه به اسب یا فرشته ای که به شکل اسب درآمده بود و در جای دیگر گفته شده بر بال جبرائیل سوار شد و رفت (3383). در یک سند دینی، ابتدای این داستان شگفت آور چنین توصیف شده که جبرائيل، اسرافيل و ميكائيل با يک اسب خاص به نام براق، که شبیه داستان های فضاپيماهاى مافوق تصور به نظر می رسد، نزد پیامبر آمدند. آنگاه جبرائیل به صورت آن اسب سیلی زد و از او خواست که چموشی نکند و آرام باشد! پرسش اینجاست که اگر این اسب یا موجود دیگر، از طرف خدا حکم داشته که پیامبر را به آن بالا ببرد، چرا باید از زور استفاده می شده؟ آیا جبر در کار بوده یا اختیار؟ اگر جبر بود مگر نباید به حکم فطری تابع آنها می شد؟ گفته شده که یکی از فرشتگان رکاب اسب و دیگری لجام اسب را گرفت و سومی لباس پیامبر را گرفت تا او را سوار کند! در ادامه گفته شده که هیچ پیامبر یا موجود دیگری از گذشته و حال تا آن زمان نتوانسته بود که سوار آن اسب شود و او پیامبر را به همراه جبرائیل تا ارتفاعی بالا برد که گفته شده همه چیز از زمین و آسمان را به او نشان داد. این شبیه داستان فضاپیمایی است که کره زمین را دور می زند! در حالی که در اسناد دیگر گفته شده پیامبر در این مسافرت تا کرسی و قلم پیش رفته و هفت طبقه آسمان را رد کرده بود (5030).
در یک سند دینی گفته شده که پیامبر در هنگام سفر فضایی همراه با جبرائیل بر یک مرکبی نشستند که از خر بزرگ تر و از قاطر کوچک تر بود! مشخص نیست که کدام یک از آنها عقب و کدام جلو نشستند، ولی مهم این است که گفته شده جبرائیل جسم داشت که با اسناد دیگری که او را به صورت فردی به نام دحیه کلبی تجسم داده اند، شباهت دارد. در طی این سفر، پیامبر و جبرائیل در مکان های متعددی مانند مسجد الاقصی پیاده شده و نماز خواندند که شباهت به سوخت گیری سفینه فضایی دارد (5929). در هر صورت گویا این سفر در محدوده کره زمین بوده است که پیامبر سوار بر موجودی شبیه به الاغ بود و جبرائیل افسار آن را می کشید، در حالی که در هر صورت جای پرسش وجود دارد که چرا پیامبر باید سوار بر الاغ باشد تا به بالا برود، در حالی که جبرائیل می تواند پر بزند و بالا رود! (6003). در یک سند دینی از قول پیامبر گفته شده وقتی که به معراج رفتم، جبرائیل دست من را گرفت و وارد بهشت کرد (5183).
سند: لَوْ دَنَوتُ لاحْتَرَقْتُ
طبق یک سند دینی، ماجراهای مختلفی در حین داستان عجیب و غریب معراج روی داده که جبرائیل کماکان در آنها نقش دارد. ولی گویا پیامبر و جبرائیل به محدوده ای از آسمان رسیده بودند که جبرائیل مدعی شد دیگر نمی تواند بالاتر بیاید. بنابراین محمد از آنجا بالاتر رفت و جبرائیل ماند! عدم تطابق در این سند این است که چگونه کسی‌که پیام را می گیرد از کسی‌که پیام را می‌آورد مهم‌تر است؟ از آنجا که به این فرشته، جبرائیل امین گفته می شد به معنی این که خیانت نمی کند و کلامی را که از بالا می آورد مورد تحریف قرار نمی دهد، پس نمی توان گفت که جبرائیل تا آن زمان دروغ می گفته است. پس پیامبر بدون واسطه نمی توانست با فرمانروای هستی ارتباط برقرار کند و به همین دلیل نیاز به جبرائیل وجود داشت. حال پرسش این است که چرا جبرائیل نتوانست بالاتر برود؟ در اینجا گفته شده پرده هایی کنار زده شد که جبرائیل نمی توانست آنها را ببیند، یعنی فرشته ای که مسئول نشر و پخش کلمات خدا به زمینیان است، نباید این پرده‌ها را برای خودش کنار بزند! ولی از قول محمد گفته شده که این پرده ها برای من کنار زده شد و خدا را در نور او دیدم، نوری که در عظمت او تجلی داشت که موجب افزایش عشق و علاقه من به او شد! (5030).
عدم تطابق این است که در یک سند گفته شده پیامبر تا جایی بالا رفت که فاصله او تا خدا به اندازه دو کمان رسید، در سند دیگر گفته شده به نور خدا رسیده بود و نه خود خدا و در این سند می گوید که به خود خدا بوده است (5030).
در سند دیگر گفته شده که پیامبر تا انتهای آسمان پیش رفت و به دریایی رسید که به آن دریای نور می گفتند. جبرائیل به او گفت از این دریا به واسطه برکتی که خدا به تو داده و چشم تو را نورانی کرده است، عبور کن که تاکنون هیچ کس حتی هیچ فرشته مقرب با پیامبری از این دریای نور عبور نکرده است. جبرائیل گفت که حتی من هم از این دریای نور عبور نکرده ام که اگر جلوتر بیایم، خواهم سوخت. پرسش اینجاست که در این صورت چرا برای نزول وحی، جبرائیل لازم است؟ مگر جبرائیل نباید به منطقه ممنوعه برود تا از آنجا برای این پیغمبر حکم بگیرد! چطور او نمی‌تواند به آنجا برود، ولی پیامبر برای ابلاغ کلام خدا به مردم احتیاج به جبرائیل دارد و پاسخ به بسیاری از سوالات مردم را نیز محول به جبرائیل می کرد؟ (4285).
در یک سند دینی پیامبر گفته است در مسیر رفتن در جاده سماوات، به جایی رسیدیم که جبرائیل گفت من بالاتر نمی توانم بیایم، والا خواهم سوخت! در این زمان پیامبر می گوید یکی من را با اسم صدا زد و من نه نگاهش کردم و نه جواب او را دادم! اگر صاحب این صدا همان خدای اصلی بود، محمد باید نگاه می کرد، نه این که با بی توجهی عبور کند! حاصل بررسی این اسناد و بررسی آنها این است که الهیات ظهوری باید بسته می شد و خدا ناشناخته می‌ماند و خدای مصنوعی و مشابه در اختیار قرار می‌گرفت، تا لحظه‌ کشف حقایق فرا برسد (5030).
در یک سند دیگر، محمد از جبرائیل پرسید چرا نمی توانی بالاتر بیایی؟ جبرائیل پاسخ داد که اگر بالاتر بیایم خواهم سوخت، چون فقط تو از خدا مجوز داري (183).
طبق یک سند دینی، در جریان سفر فضایی پیامبر، جبرائیل دو بار او را متوقف کرد و گفت اینجا جای هیچ پیامبر و فرشته ای نیست. در واقع این همان مکانی بود که جبرائیل گفت اگر بالاتر بروم، می سوزم. سپس جبرائیل ادامه داد پروردگار تو نماز می خواند و از خود تعریف کرده و می گوید بسیار تسبیح بر من و قداست از آن من است که من پروردگار ملائکه و روح هستم (1-6118).
سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى نام منطقه ای است که گفته شده آنجا تمرکز اصلی ذات خدا است، البته حتی این تعریف و توصیف نیز در حد سنجش و فهم بشر است و با این ادبیات ممکن است خدا کوچک سازی شود. در اسناد دینی گفته شده جبرائیل که بزرگ فرشتگان است، در شب معراج همراه با پیامبر تا سِدْرَةالْمُنتَهَی پیش رفت و از آنجا به بعد دیگر نتوانست برود و گفت که اگر یک قدم جلوتر بیایم، می سوزم (2286).
طبق یک سند دینی، پیامبر گفته است هنگامی که به معراج رفتم، دیدم که نام من در ذیل نام بنیان گذار آفرینش ثبت شده و در کنار آن نام علی و فرزندان وی هم تا منجی نهایی در بطن عرش نوشته شده است. در مورد ابعاد عرش گفته شده حاکمیت خدای باریتعالی آن قدر بزرگ است که انسان ها در بام زمین زندگی می‌کنند، و زیر پای انسان ها هفت طبقه لایتناهی از زمین است و سقف بالای سر انسان ها هم، هفت طبقه آسمان است. بین هر طبقه آسمان، اقیانوسی است که پانصد سال نوری را باید پیمود تا عمق آن را یافت! در مورد هستی گفته شده که هستی فرشته‌ای هست که سر او در عرش و پای او در کف آخرین طبقه زمین می باشد. محمد گفته است من در شب معراج از جبرائیل که کنار من ایستاده بود پرسیدم وزیر من کیست؟ جبرائیل پاسخ داد وزیر و جانشین تو علی می باشد! (3654).
2.18. نقش جبرائیل در غدیر
موضوع غدیر از ماجراهایی است که جبرائیل از ابتدا وارد شد و محمد را ابتدا تشویق و سپس وادار ساخت تا موضوع مهمی که گویا اعلام ولایت علی است، به همه پیروان خود اعلام نماید. جبرائیل در این ماجرا به عنوان مدافع علی وارد شده و محمد را به اعلام ولایت او ترغیب کرده است و سپس با مشاهده طفره رفتن محمد، او را تهدید کرده که در صورت عدم اعلام غدیر، نبوت او زیر سوال خواهد رفت.
در یک سند دینی گفته شده که در روز عرفه در آخرین مراسم حج در طول عمر پیامبر و در صحرای عرفات، جبرائیل نزد پیامبر رفت و به او گفت که خداوند در این روز دین را برای شما کامل کرد و آیه غدیر را نازل ساخت (1724). در سند دینی دیگر گفته شده در روز جمعه که روز عرفه بود و در طی مناسک حج که آخرین حج با حضور پیامبر بود، جبرئيل به نزد محمد آمد و آیه غدیر را ابلاغ کرد (ظ 548). در مورد ابلاغ موضوع غدیر، گفته شده که جبرائیل در صحرای عرفات نزد محمد آمد و گفت که خداوند به تو سلام می رساند و می گوید که وقت رفتن تو رسیده است و باید برای خود جانشین تعیین نمایی. سپس در مسجد خیف پس از صحرای عرفات هم دوباره جبرائیل وارد شد و گفت که عهد این مردم را تازه کن (5328).
در یک سند دینی گفته شده وقتی که جبرائیل بر پیامبر نازل شد و فرمان نصب علی به وصایت را آورد، ابتدا پیامبر با عده ای از اطرافیان خود در آن زمینه مشورت کرد که آنها نمی دانستند چه بگویند. پیامبر گریست و جبرائیل به او گفت که آیا از فرمان خدا ناراحت هستی؟ محمد پاسخ داد خیر، خدا می داند که من از دست قریش چه کشیده ام که به زور و به واسطه شمشیر و جهاد رسالت من را پذیرفتند و اگر سپاهیانی از آسمان نازل نمی شدند، پیروز نمی شدم. پس چگونه رسالت علی را قبول می کنند؟ جبرائیل محمد را ترک کرد و سپس آیه ای آورد که نامه تهدید آمیزی از سوی خدا بود که چه بسا تو آنچه را که به تو وحی می شد ترک کردی به دلیل این که ترسیدی و شرح صدر خودت را از دست دادی (4244).
پيامبر در واقعة غديرِ خم نيز نتوانست حق را اجرائي کند و در زمينة ابلاغِ غديرخم، تعلّل كرد. يا اَيُهَا الرَّسوُلُ بَلِّغ ما اُنزِل اِلَيكَ مِنْ رَبِّكْ جبرائيل سه بار نازل شد و در نهايت، پيامبر را تهديد كرد و گفت: وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَغْتَ الرِسالَة اگر اين يك قدم را برنداري، انگار هيچ قدمي برنداشته اي و هيچ كاري براي ما انجام نداده اي. علت ترسِ پيامبر از مطرح کردنِ علي به عنوان خلافت و جانشين چه بود؟ براي اين كه مي دانست اطرافيان او نخاله، ناقلا و منافق هستند و علي را نمي پذيرند (161).
در یک سند دینی گفته شده که خداوند جبرائیل را نزد محمد فرستاد تا از آنهایی که صاحب رای و نظر هستند برای ولایت علی در دوران حیات خودش شاهد بگیرد و آنها با علی به عنوان امیرالمومنین بیعت نمایند. پیامبر ۹ نفر از خواص اصحاب خود را گرد هم آورد و از آنها برای علی بیعت گرفت که این بیعت به جز بیعت علنی بود که در غدیر اتفاق افتاد (4151).
در یک سند دینی از قول علی گفته شده که در روز غدیر، جبرائیل از طرف خدا، پرچم سیاهی را به عنوان تاج مربوط به چنین حکم مهمی به پیغمبر داد و او بر سر من نصب کرد. ولی بعدها مشخص شد که این رنگ مشکی علامت خوبی نیست و نشان دهنده تاریکی غیبت و بدرفتاری مسلمین و رها کردن ولایت و اصول دین و چسبیدن به فروع دین می باشد (2482).
اسناد دینی بسیاری حاکی از این است که با انتصاب خلیفه اول به خلافت به جای پیروی از سفارش پیامبر در غدیر، حق علی غصب گردید. ولی اگر علی منصوب از طرف الله بود، چرا از سوی او حمایتی نشد؟ اگر علی به عنوان سفیر توحید آسمانی باشد، باید فرمانروای هستی از او حمایت کند. ولی گویا این جبرائیل بوده که حکم انتصاب علی را در عرفه تا غدیر برای پیامبر آورده بود، پس باید جبرائیل را مسئول این رویداد دانست (5909).
3.18. نقش جبرائیل در جنگ های محمد
یکی دیگر از نقش های جبرائیل در ماجراهای محمد، شرکت او در جنگ های اسلام در نقش فرمانده و یا حتی جنگجو می باشد. در بسیاری از اسناد دینی مشاهده می شود که علی و جبرائیل در کنار هم در جبهه محمد می جنگیدند و گفته شده که حتی شمشیر معروف علی موسوم به ذوالفقار، از ناحیه جبرائیل به او داده شده بود.
یکی از دلایلی که در زمان محمد، علی دست به شمشیر می برد و در راه اسلام گسترش کشتار می کرد، به امر محمد و دستور جبرائیل بود (5937).
در یک سند دینی گفته شده که فرشتگان در روزهای خطیر و حساس جنگ های پیامبر با غیر مسلمانان، عمامه بر سر خودشان می گذاشتند! پرسش اینجاست که اگر فرشته از جنس نور است، چرا باید پارچه به دور سر خود ببندد؟ مگر فرشته هم خلق جسد می کند؟ (5941).
در یک سند دینی گفته شده که در هنگام یکی از جنگ ها، همه مسلمانان فرار کردند و فقط علی و جبرائیل در کنار محمد ماندند (4169). در یک سند دینی گفته شده که خدا تمام یاران پیامبر را نکوهش کرد، چرا که در آزمون حقیقت مردود شدند. چرا که در جنگ احد، همه آنها تحت زلزله شیطان قرار گرفتند و در مقابل دشمن فرار کردند که فقط علی و جبرائیل باقی ماندند (4135).
در یک سند دینی در مورد جنگی صحبت شده که پیامبر حضور داشت و علی در شهر ماند تا مواظب زنان و فرزندان جنگجویان باشد. ولی در هنگام تقسیم غنایم، پیامبر به علی دو سهم داد که مورد اعتراض سایرین قرار گرفت. محمد در پاسخ به اعتراض آنها گفت که آن سوارکاری که در هنگام جنگ از سمت راست به دشمن حمله برد و آنها را در هم شکست، او جبرائیل بود و به من گفت که سهم من را به علی بده و آن کسی که از سمت چپ حمله کرد نیز میکائیل بود که او هم از من خواست که سهم او را به علی بدهم! گویا محمد با توجه به ظرفیت درک مردم، نمی خواست بگوید که علی در دو جا هم در شهر و هم در جنگ شرکت داشت، پس از موضوع جبرائیل و میکائیل مایه گذاشت (4286).
در يكى از جنگ‌ها كه مسلمان‌ها ابتدا پيروز شدند و به دنبال غنائم رفتند، کفار كوه را دور زدند، سراغ پیغمبر آمدند، که تک و تنها با یکی دو نفر مانده بود و آنها تصمیم گرفتند که کار او را تمام کنند. در آن شرایط على به نوعی بر دشمن مى‌كوبيد كه شمشير وی شكست. پیغمبر شمشیری به نام ذوالفقار را به او داد و جبرائيل در منقبت او گفت: «لَا فَتى اِلَّا عَلِىّ لَا سَیْفَ اِلَّا ذُوالْفَقَار» (4881). طبق یک سند دینی، در یکی از جنگ های صدر اسلام مدالی از ناحیه خدا به وسیله جبرائیل به پیامبر داده شد، تا به علی بدهند که همان ذوالفقار یا شمشیر علی می باشد. چون گفته شده آن قدر شمشیر می زد که شمشیر او دائما می شکست. پس این شمشیر برای او ارسال شد تا دیگر نشکند! (2351).
در یک سند دینی گفته شده هر گاه که علی می جنگید، هر کس را که با ذوالفقار می زد، کشته می شد. در ادامه گفته شده که وقتی علی می جنگید، جبرائیل از سمت راست، میکائیل از سمت چپ و عزرائیل از پیشاپیش او، وی را همراهی می کردند. یعنی عزرائیل را با ذوالفقار یکی دانسته شده است. در حالی که در نهایت علی ناکام ماند و حتی کتاب قرآنی که بالای نیزه رفت، او را در صفین به شکست کشاند (4833).
گفته شده که پرچم پیامبر را جبرائیل در روز جنگ بدر برای او آورد که موجب پیروزی او در برابر قریش گردید (2358). در یک سند دینی جبرائیل به عنوان کسی معرفی شده که شمشیر ذوالفقار را برای پیامبر آورده که او هم آن را به علی داد (2351).
در واقع جبرائیل یا دحیه ابن خلیفه کلبی بود که به محمد امر می کرد تا مردم را به زور وارد اسلام کند و همین خشونت ها بعدها به کشتار کربلا و قتل عام خانواده پیامبر منجر گردید (5788).
در یک سند دینی گفته شده ذوالفقار شمشیری دوتیغه بود که جبرائیل آورد و آن را به پیامبر داد. این شمشیر بعدها به علی داده شد که در واقع نمادی از قدرت خشونت آمیز روزهای آغازین طلوع اسلام می باشد (5783).
در یک سند دینی گفته شده که در یکی از جنگ های پیامبر با غیر مسلمانان، محمد زرهی بر تن داشت که به آن، آفتاب داغ خورده و يكپارچه گداخته شده بود و خستگي، تشنگي و حرارت آفتاب، فشار زيادي به او می آورد که باعث ناتواني و ضعف او شده بود. در این شرایط، جبرائیل نازل شده و گفت که خدا مي گويد آن زره را از تن خود درآور و کنار بگذار، چرا که به جای آن يک زره برايت آورده ام. آنگاه جبرائیل دعایی را که به جوشن کبیر معروف شده است، به محمد آموخت و آن را همان زره الهی معرفی نمود! (9).
در یک سند دینی گفته شده که در یکی از جنگ ها، پیامبر یک جوشن یا زره داشت که آهنین و سنگین بود و به دلیل هوای گرم، او را بسیار آزرده بود. ولی جبرائیل بر او نازل شد و دعایی را آورد که خدا به تو سلام می رساند و می گوید که این لباس را درآورد و این دعا را بخوان که جوشن کبیر است که امنیت تو و پیروان و امت تو را تامین خواهد کرد. هر کس هنگام خروجش از منزل بخواند، یا بنویسد و همراه وی باشد، خدا او را حفظ می‌کند! ولی چنین وعده ها و ادعاهایی ناکارآمدی خود را همواره نشان داده است و این عدم تطابق ها باعث می شود چنین دعاهایی مطرود گردد. بلکه همواره آنچه خدا اراده کرده برآورده خواهد شد (3495).
در یک سند دینی گفته شده در جنگ احد، در حالی که مسلمانان در جستجوی غنایم جنگی رفته بودند و اطراف محمد خالی شده بود، گروهی از دشمنان، او را تنها یافتند و بر وی حمله کردند تا وی را بکشند. ولی علی یک تنه ایستاد و از او دفاع کرد. جبرائیل که این طور دید، گفت ای محمد! این کاری که علی کرد مواسات است، یعنی جانش را بر نداشت در برود، بلکه به تو تقدیم کرد. محمد گفت باید که علی این کار را کند، چون علی پاره تن من است، من هم از علی هستیم و ما ممزوج در هم هستیم. جبرائیل گفت من هم با شما دو نفر هماهنگ هستم (2482).
4.18. جبرائیل در نقش خالق
طبق اسناد دینی، خالق می تواند حقیقی و یا مجازی باشد، چون خالق حقیقی در کُن اولیه و در موقعیت بالقوه، همان ذات اقدس کبریایی است و بالفعل شدن آن بر عهده مشیت می باشد. پس «صاحبِ کُن» آفریدگار اولیه و «مشیت» خالق ثانویه است. حتی همین خالق ثانویه نیز زیردست و زیرمجموعه هایی دارد، از باغبانی که گل و درخت می کارد گرفته تا پدر و مادر انسان همه خالق های مراتب بعدی هستند. خالق ثانویه خلق وحی کرده و جبرائیل و روح القدس که خودشان در اصل مخلوق هستند، نقش خالق یعنی خالق صوت و شکل را هم بر عهده دارند و قانون وضع می نمایند. پس بسیار مشکل است که این شرح حال رسیده از جانب آنها و آنچه را که به خدا نسبت داده اند، را باور کرد. بنابراین آنچه که از جانب جبرائیل به صورت پیش پا افتاده و حتی در زیر لحاف عایشه ارائه شده است را نمی توان به خدا نسبت داد، چون با کوچک سازی خدا همراه خواهد بود. در واقع بشر خدا را با واسطه ای همچون جبرائیل شناخته است که آن هم مشخص شد کسی نبود جز یک شهروند مدینه به نام دحیه کلبی که در خانه عایشه، همسر پیامبر، رفت و آمد می کرده است (5432).
5.18. جبرائیل در نقش مخبر، پیشگو و غیب گو
در اسناد دینی متعددی مشاهده می شود که جبرائیل نقش یک پیشگو را ایفا کرده و خبرهای منفی و ناامید کننده از آینده به محمد داده است. در واقع جبرائیل از آینده بحرانی و رو به زوال اسلام برای او سخن گفته، قرآن را مایه فتنه بین مسلمین دانسته و وی را نسبت به آینده تاریک و خطراتی که در کمین دین او و اهل بیت و جانشینان وی قرار دارد، مطلع و ناامید ساخته است. طبق این اسناد، جبرائیل حتی پیش بینی کرده که دشمنان محمد بر پیروان و خاندان او استیلا می یابند. جای شگفتی است که فرشته موکل وحی و بانی دیانت زمینی، از ویران شدن دستاوردهای خودش و آنچه که پیامبر با وحی او ساخته است، سخن می گوید و رسما اعلام می کند که دینی که خود وی برای محمد آورده است، بدون حفاظت خواهد ماند و نابود خواهد شد و قرآنی که خود وی به محمد نازل کرده و آن را به خدا منسوب دانسته است، موجب فتنه خواهد شد.
جبرائیل علاوه بر نقش پیشگو، به غیبگویی هم پرداخته و طبق اسناد مختلف، نسبت به خبرچینی و توطئه دشمنان و حتی اطرافیان و نزدیکان محمد سخن گفته است. از این مهم تر، جبرائیل طوری وانمود می کند که حتی از جزئیات زندگی محمد باخبر است. در این میان، مشاهده می شود که محمد از این وضعیت بهره برده و علت بسیاری از تصمیمات خود را به اخباری نسبت داده که از جبرائیل به او رسیده است.
1.5.18. داستان سرایی برای محمد
در بعضی از اسناد دینی به مواردی برخورد می شود که جبرائیل برای محمد داستان های گذشته را بیان می کند مانند داستان یونس نبی که هر چه برای هدایت قوم خود تلاش کرد، نتیجه نگرفت و پس از ناامیدی به خدا شکایت کرد که چرا او را حمایت نمی کند (4242). 2.5.18. خبر دادن از توطئه ها
در یک سند دینی گفته شده که یهودیان مدینه، محمد را فریب دادند تا تحت عنوان این که تا آن زمان هیچ پیامبری از حجاز بعثت نکرده بود و مرکز پیامبران همواره منطقه شامات بوده است، پس او هم باید به شامات و منطقه روم برود. آنها محمد را متقاعد کردند که چون پیامبر خداست و ادعای او حقیقت دارد، پس لاجرم آسیبی از جانب امپراتور روم، به او نخواهد رسید. محمد هم که مشخص نیست چگونه متصل به خدا بوده، فریب خورد و به سمت روم خروج کرد، ولی جبرائیل به یاری او آمد و اطلاع داد که این یک توطئه است تا او را از شهر خود بیرون کنند (4032).
2.5.18. خبرچینی از اطرافیان محمد
در یک سند دینی گفته شده که ابوبکر و عمر در مورد مسائل جنسی و خصوصی پیامبر، از یکی از همسران او به نام ام سلمه سوال کردند. جبرائیل این موضوع را به محمد اطلاع داد که موجب عصبانیت او شد و به مسجد رفته و سخنرانی کرد و در مورد این که چرا به دنبال عیب گیری از او هستند آنها را نکوهش کرد و گفت که من از همه شما پاک تر هستم و موقعیت من در جاهلیت از شما بالاتر بود، پس به خاطر خدا شما را نصیحت کردم (4918).
3.5.18. غیب گویی از جزئیات زندگی محمد
در یک سند دینی گفته شده که پیامبر در هنگام نماز جماعت در مسجد، کفش خود را درآورد و در سمت چپ خود گذاشت که همه نمازگزاران به تبع او همین کار را کردند. وقتی که نماز تمام شد، پیامبر از آنها پرسید چرا چنین کردید و پاسخ دادند چون تو این کار را انجام دادی! پیامبر پاسخ داد علت درآوردن کفش این بود که جبرائیل نزد من آمد و اطلاع داد که در کفش تو نجاست است! مشخص نیست کسی که ادعا شده تا هفت طبقه آسمان معراج می کند، چرا از نجاست کفش خود اطلاع نداشته و جبرائیل باید به او اطلاع می داد (4171).
در یک سند دینی گفته شده پیامبر شروع به خواندن نماز کرد، ولی کفش هایش را در حال نماز خواندن درآورد و سمت چپ خود گذاشت. پس سایر نمازگزاران هم به تقلید از او چنین کردند. پس از نماز، پیامبر از آنها پرسید چرا کفش هایتان را درآوردید؟ آنها پاسخ دادن که چون تو درآوردی! در اینجا پیامبر گفت جبرائیل من را مطلع کرد که کفش تو نجس و آلوده است و من به این دلیل درآوردم! پرسش این است که چرا جبرائیل محمد را پیش از ورود او به مسجد مطلع نکرد؟ (5196).
4.5.18. خبر از فتنه در مسلمین و نقش قرآن
طبق یک سند دینی، پیامبر گفته است که جبرائیل نزد او آمد و گفت که پیروان تو، اندک زمانی پس از تو فتنه برپا می کنند که این فتنه شامل معنوی و مادی می باشد. پیامبر به جبرائیل گفت که من قرآن را در بین آنها قرار داده ام، مگر قرآن نیست که گمراه نشوند؟ جبرائیل پاسخ داد که خود این کتاب، مردم را گمراه می سازد و دستاویز حکام خواهد شد (4004).
در اسناد بسیاری گفته شده که جبرائیل به محمد گفته بود به زودی امت تو دچار فتنه می شوند و عامل فتنه همان کتاب قرآن خواهد بود. مطمئنا جبرائیل خودش می دانست که چه کرده و چه مطالبی را به محمد الهام کرده که خود وی به وقوع چنین فتنه ای هشدار می دهد (5760).
در یک سند دینی گفته شده که جبرائیل نزد پیامبر آمد و گفت که تو از دنیا می رودی و نتیجه زحمات تو پراکنده می شود و امت تو دچار فتنه می گردند. وقتی که پیامبر پرسید که راه خروج از فتنه چیست، جبرائیل پاسخ داد که «كِتَابُ اللهِ»، کتاب خداست. البته جبرائیل نگفته است کتاب قرآن، بلکه اشاره به کتاب دیگری کرد که گویا همان کتابی است که در ظهور پدیدار می گردد (4447).
سند: اَلْاَعْرَابُ اَشَدُّ كُفْراً وَ نِفَاقاً
سند: وَ قَالَتِ الْاَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا اَسْلَمْنَا
در قرآن آیاتی وجود دارد که چه بسا دری از ناحیه ربوبی به سوی محمد باز شده و از طرف ذات اقدس کبریایی باشد و نشان می دهد اسلام آوردن مسلمانان از روی دروغ و نفاق بوده است. در این اسناد به محمد که تصور می کرد جبرائیل از ناحیه ذات خدا می باشد و یا خیال می کرد که روح القدس متصل به ماورا است، می گوید کسانی که به وسیله وحی جبرائیل و روح القدس به دور تو جمع شده اند، دشمنان تو هستند و مترصد هستند که در اولین فرصت هم تو و هم دین تو را از بین ببرند. کما این که گفته شده جبرائیل به محمد هشدار داده بود که پس از تو فتنه ای به پا می شود و منشا آن همین کتاب توست (5517).
5.5.18. خبر از استیلای بنی امیه
در یک سند دینی گفته شده پیامبر در خواب دید که ميمون ها روي منبر او رفتند. هنگامی که از خواب بیدار شد، متأثر گردید و به فکر فرو رفت. در این هنگام جبرائيل آمد و گفت: ای رسول خدا، تعبیر خوابت این است، بعد از تو خلفايي مي آيند که منسوب به تو هستند و اسلام را به بازي مي گيرند و زحمات تو را بر باد مي دهند (423).
در اسناد دینی گفته شده که پیامبر روی منبر خود خوابش رفت و دید که میمون و شامپانزه و گوریل بر روی منبر او بالا و پایین می روند. وقتی که بیدار شد، جبرائیل به او خبر داد که بنی امیه حکومت را که متعلق به تو و فرزندان توست، به دست می گیرند (5510).
طبق یک سند دینی، پیامبر از طریق جبرائیل اطلاع یافته بود که پس از وی، معاویه یکه تازی خواهد کرد و اسلام را قبضه خواهد نمود. بنابراین گفته بود هرگاه که دیدید معاویه روی منبر ما رفت و حکومت را به دست گرفت و شروع به خطبه خواندن کرد، گردنش را بزنید (2197).
6.5.18. خبر از پراکندگی مسلمانان و خروج از دین
در یک سند دینی گفته شده که جبرائیل به پیامبر بشارت داد که خدا او را در بین امت خود رسوا نمی کند و پیامبر سجده شکر کرد! در اسناد دیگر گفته شده که جبرائیل داستان هایی غم آور از سرنوشت خاندان او گزارش داد و پیامبر را ناراحت کرد. بنابراین باید به این داستان شک کرد که شاید جبرائیل در ابتدا همه ماجرا را به محمد نگفته که او خوشحال بود و یا این که آینده را به درستی برای او توصیف نکرده بود (4830).
در یک سند دینی گفته شده جبرائیل روضه نابودی امت و خانواده پیامبر و پراکندگی دین او را برای او خواند. هنگامی که سوره نصر نازل شد و پیامبر از ورود مردم به طور دسته دسته به دین خود خوشحال و خندان بود، ناگهان شروع به گریستن کرد. در پاسخ به پرسشی در مورد علت آن، گفت که جبرائیل به من خبر داد به زودی مردم دسته دسته از دین تو خارج می شوند، پس زیاد خوشحال نباش! چون به پیامبر می گفت تمامیت اعراب، تکیه گاه توست و محل اشراقات وحی تو می باشد، ولی از طرفی گفته شده «الْأَعْرَابُ أَشَدُّ کفْراً وَ نِفَاقاً» و یا «وقَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا» (2878 و 2814).
سند: الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً
سند: وَقَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا
در یک سند دینی گفته شده هنگامی که پیامبر خواست تا به کثرت جمعیت دل خوش کند، جبرائیل به او گفت بی دلیل خوشحال نباش! تمام اطرافیان تو خراب هستند! آنگاه پیامبر فهمید که تا آن زمان آب در هاون می کوبیده است (2973). البته گویا جبرائیل چندین بار به محمد تذکر داده بود که برای وارد کردن همگان به حوزه اسلام حرص نزند، بلکه اگر ما بخواهیم، خودمان همه را وارد می کنیم (5902).
در یک سند دینی گفته شده هنگامی که پیامبر در پایان پیروزی ها و ورود دسته دسته مردم به دین خود خوشحال شد، خندید و به مردم گفت که لبیک و تکبیر بگویید. ولی ناگهان شروع به گریستن کرد. وقتی که علت آن را پرسیدند پاسخ داد، همین الان جبرائیل آمد و گفت به زودی برعکس می شود و مردم دسته دسته از دین خدا خارج خواهند شد. علت این است که این دین قرار بود در ابتدا نور، شادی، زندگی، افتخار و نردبانی برای صعود باشد، ولی به جای آن دینداری موجب بدبختی، بیچارگی و دربدری گردید (3003 و 3028).
سند: وَرَاَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللهِ اَفْوَاجاً
سند: وَرَاَیْتَ النَّاسَ یُخْرِجُونَ مِنْ دِینِ اللهِ اَفْوَاجاً
جبرائیل به محمد خبر داد که پس از او، ورق بر می گردد و مردم دسته دسته از دین او خارج می شوند. به همین دلیل در یک سند دینی دیگر گفته شده «اِرْتَدَّالنَّاس بَعدَ النَّبِی»، یعنی همه مردم پس از پیامبر مرتد شدند (3365).
سند: اِرتَدَّ النَّاس بَعدَ النَّبِی
در یک سند دینی گفته شده در اواخر عمر پیامبر و پس از فتح مکه، هنگامی که سوره نصر توسط جبرائیل بر او نازل شد، پیامبر خوشحال گردید. ولی جبرائیل به او خبر داد که به زودی این امت، همان گونه که وارد اسلام شدند، از آن خارج خواهند شد (2-6109).
7.5.18. خبر از کشتار و نابودی خاندان پیامبر
در یک سند دینی گفته شده پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین را گرد هم آورد و گفت شما اهل من هستید و الله به همه شما جمیعا سلام کرده است و جبرائیل به همراه شما در این خانه حضور دارد. البته جبرائیل در این بین دیده نمی شد و فقط پیامبر مدعی حضور او شده است. در ادامه پیامبر از قول جبرائیل گفت که شما را دستاویز فتنه ها قرار داده ایم که زیرمجموعه فتنه همان استرس، خونریزی، اسارت، زندان و شکنجه است (5521).
وقتی که حسین به دنیا آمد، جبرائیل به جای این که به پیامبر تبریک بگوید، تسلیت گفت (4678). جبرائیل برای محمد روضه نابودی خانواده او را خواند و گفت که دختر تو بین در و دیوار له خواهد شد و حسین تکه تکه خواهد شد (4005). در یک سند دینی گفته شده که زکریای نبی از جبرائیل پرسید این کلید چیست که در دست توست و جبرائیل پاسخ داد کلید معرفی غیبت و نماد جنایات زمن الکلاب است که قرار است پس از هزاران سال در منطقه ای به نام کربلا اجرا شود! (3847).
در یک سند دینی گفته شده پیامبر نشسته بود که جبرائیل بر او نازل شد و خبر داد که به زودی امت او، حسین ابن علی را می کشند. پس محمد به جبرائیل گفت آیا امکان برگشت در این فرمان وجود ندارد؟ جبرائیل پاسخ داد خیر! خدا اراده کرده است. در اینجا هم کل امت پیامبر به عنوان قاتلین حسین معرفی شده و نه فقط یزید و اهالی کوفه و نیز نشان داده شده که شفاعت محمد بی فایده است و حتی برای نوه او کاربردی ندارد (3284).
در یک سند دینی گفته شده که پیامبر به مسافرت می رفت و در جایی توقف کرد. در آنجا استرجاع کرد یعنی «اِنَّا لله وَاِنّا اِلَیهِ رَاجِعُونَ» را خواند و گریست. در پاسخ به آنهایی که علت آن را پرسیدند، محمد گفت این جبرائیل است و به من خبر داد اینجا که ایستاده ای، سرزمینی است به نام کربلا که در کنار رود فرات است و خبر داد که حسین پسر فاطمه در اینجا کشته می شود و شما هم او را یاری نمی کنید (3285).
در یک سند دینی گفته شده جبرائیل به پیامبر گفت که خانه دخترش را آتش زده و او را خواهند کشت و نوه او حسین را نیز به طرز وحشیانه ای کشته و تکه تکه خواهند کرد. پیامبر التماس کرد و شفاعت خواست، ولی جبرائیل گفت که این رویداد شفاعت پذیر نیست. پس اگر محمد معجزه و یا توان تغییر آن را داشت، چرا انجام نداد؟ (3534).
در یک سند دینی گفته شده پیامبر حسین را که کودک قنداق بود، نوازش می کرد و می بوسید و می گفت که بوی بهشت می دهد. ولی ناگهان زیر گریه زد، وقتی که علت را پرسیدند، گفت که الان جبرائیل آمد و روضه قتل حسین را خواند که چگونه او را به طور وحشیانه کشته و سرش را قطع می کنند و بدنش را ریز ریز می نمایند (2235). در سند دیگر گفته شده که جبرائیل خبر از کشته شدن حسین داده و روضه او را برای محمد خوانده بود، ولی لوحی را از بالا آورده و اشاره کرده بود که خدا به محمد سلام را قرائت کرده و بشارت داده که در قبال تکه پاره شدن حسین، امامت، ولایت و وصایت را در ذریه و اولاد او قرار داده است و محمد پس از شنیدن آن راضی شد! در حالی که بعدها دیده شد اولاد حسین هم در امامت و هم در ولایت و هم در وصایت ناکام ماندند و این وعده جبرائیل نیز کارآیی نداشت (6008).
در یک سند دینی گفته شده که محمد به عموی خود عباس گفت: جبرائیل به من اطلاع داده که بچه های تو، بچه های من را می کشند. عباس گفت که حاضرم خود را مقطوع النسل نمایم، ولی محمد گفت هر چه که خدا بخواهد، همان می شود (3769).
6.18. جبرائیل در ماجراهای پس از پیامبر و قتل خاندان او
در مورد انتساب فدک به فاطمه، علاوه بر علی، جبرائیل و میکائیل هم شهادت دادند که فدک متعلق به فاطمه است (4368).
در یک سند دینی گفته شده هنگامی که در سحرگاه نوزده رمضان، ابن ملجم ضربت را به علی زد، جبرائیل بین زمین و آسمان گفت شقی ترین شقی ها، علی را کشت (3381).
در شب نوزده رمضان که سر علی شکافته شد، گفته شده که جبرائیل فریاد زد «اَتْقَی الْاَتْقِیَاء» به دست «اَشْقَی الْاَشْقِیاء» کشته شد! یعنی آن «اَشْقَی الْاَشْقِیَاء» در معنویات به عنوان ابن ملجم مرادی بود که مغضوب الهی می باشد (3912).
پس از كشتار كربلا جبرائيل گفت كه بنى‌آدم ديگر روى سلامت و سعادت و صحت را نخواهد ديد (4089).
پس از کشتن و قطع سر حسین در کربلا، جبرائیل از درون عرش فریاد زد که ای امتی که پس از پیامبر گمراه شدید، دیگر برای شما فطر و قربان نخواهد ماند. از آنجا که این دو عید از سمبول های دین اسلام است، منظور این است که دیگر برای شما مذهب باقی نمی ماند (2361).
در هنگامی که علی کشته شد، جبرائيل فرياد زد: اَتقَي الاَتقياء بهترين تقوا داران به دست اَشَقَي الاَشَقياء يعني شقي شقيان کشته شد (438).
ندای کُلُّ يَومٍ عاشورا وَ کُلُّ اَرضٍ کَربُبَلا وَ کُلُّ شَهرٍ مُحَرَم توسط جبرائيل برای همیشه در پهنه هستی طنین انداخته است و مادام که غیبت ادامه دارد، این طنین هم ادامه خواهد داشت (ظ 178).
در اسناد دینی گفته شده جبرائيل در کربلا طنين داد که دسته هاي مختلف براي کمک به ابي عبدالله آمده اند و ايشان همه را رد کرد. این دسته ها شامل اجنه و ملائک و فرشتگان مأمور عذاب بودند که به حسین گفتند که آمده ایم به تو کمک کنیم. ولی حسین گفت نه! رِضاً بِقضائِک، من به آنچه که او مي خواهد راضي شدم (ظ 500).
جبرائیل هم که آمد بعد از به قتل رسیدن ابی‌عبدالله گفت: خداوند برای همیشه اهل زمین را مورد غضب قرار داده (4662). در یک سند دینی گفته شده هنگامی که سر حسین را از تن او جدا کردند، جبرائیل از درون عرش فریاد زد ای کسانی که بعد از پیغمبر گمراه و متحیر شدید. در این ندای جبرائیل دو نکته وجود دارد، یکی این که تمام مسلمانان را خطاب کرده است و نه فقط سپاهیان کوفه که مقابل حسین جنگیدند که نشان می دهد همه مسلمانان یا از ترس و یا طمع و همسویی، تابع فرمان بنی امیه بودند. دومین نکته این است که می گوید پس از پیامبر گمراه شدید و نه واقعه عاشورا، یعنی کل اسلام پس از پیامبر با گمراهی همراه است (2361).
در یک سند دینی گفته شده جبرائیل مسلمانان را نفرین کرد که دیگر عید قربان و عید فطر نداشته باشند. این دو عید متصل به مهم ترین قوانین مسلمین یعنی حج و روزه است (2361).
7.18. نقش آخرالزمانی جبرائیل و سایر فرشتگان
علاوه بر نقش های یاد شده برای جبرائیل، بر اساس اسناد دینی موجود، گویا این موجود همچنان ناشناخته در آینده زندگی بشر نیز حضور دارد و در مجموعه حوادثی که به آخرالزمان مشهور شده است، ایفای نقش می نماید و عده ای از فرشتگان دیگر را نیز با خود همراه می سازد.
در یک سند دینی گفته شده که خدا یک رازی که پنهان بود را به جبرائیل انتقال داد و جبرائیل هم آن را به محمد منتقل کرد و محمد به علی و از علی به سایر رجال غدیری منتقل گردید. این سر همان اسرار خط انتظار می باشد (4924). در یک سند دینی گفته شده که امر ظهور (ظاهر شدن حقیقت خدا) را فقط مَلک و فرشگان مقرب حمل کرده و انتظار را درک مي کنند و وارد کشتي انتظار مي شوند (490).
در بعضی از اسناد دینی از نزول فرشتگان به زمین سخن گفته شده است. مثلا اشاره شده که با تکمیل حلقه های زمانی و مکانی، هنگام جابجایی عصر فرا می رسد و وعده گاه ظاهر می شود و جبرائیل همراه با ده هزار موکل یا زیر مجموعه از موجودات نورانی از سمت راست و میکاییل از سمت چپ از مناطق علیایی به مراتب سفلایی می آیند، در حالی که اهل زمین هیچ گونه تمایلی به مرگ عصر خرابی ها ندارند و مواضع سرسختانه می گیرند. (2358).
در یک سند دینی گفته شده وقتی که وعده گاه ظاهر شود و حلقه های زمانی و مکانی آن کامل گردد، در آن هنگام جبرائیل به عنوان فرشته وحی از جانب راست و میکائیل به عنوان فرشته ارزاق از سمت چپ با ده هزار زیر مجموعه آنها از موجودات نورانی از مناطق علیایی به مراتب سفلایی می آیند، در حالی که اهل زمین هیچ گونه تمایلی به نابودی غیبت و عصر خرابی ها ندارند و مواضع سرسختانه در برابر این رویداد می گیرند. سپس در آن هنگام پرچم ظهور برافراشته می شود و این پرچم خوش آمد به ظهور، به سمت مردم می آید. ولی مردم به جای این که استقبال کنند، فحش می دهند و لعن می کنند. در این سند گفته شده این همان پرچم پیامبر است که جبرائیل آن را در روز جنگ بدر آورد و موجب پیروزی محمد و یارانش گردید و جنس این پرچم از یک لوح بهشتی می باشد (2358).